وَإِذَا سَمِعُوا ۲۵۴ المائدة
يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ﴿۱۰۹﴾ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ ﴿۱۱۰﴾
در روزیکه جمع کند اللّه تعالی رسل را پس بگوید چگونه قبول شده بودید شما گویند هیچ علمی نیست مارا هرآئينه توی داننده امور پنهانی ﴿۱۰۹﴾
وقتیکه بگوید اللّه تعالی ائ عیسیٰ پسر مریم یاد کن نعمت مرا برخود و بر والده خود وقتیکه قوت دادم تورا با روح پاک سخن می گفتی با مردمان در آغوش مادرت و در عمر کهولت و وقتیکه اموختم ترا کتاب (قرآن) و سنت و تورات و انجیل و وقتیکه می ساختی از گِل مانند شکل پرنده به حکم من پس می دمیدی در او پس میشد پرنده (زنده) به حکم من و شفا میدادی کور مادرزاد را و برص دار را به حکم من ، و وقتیکه بیرون می آوردی (از زمین) مردگان را به حکم من و وقتیکه بازداشتم بنی اسرائیل را از تو (از کشتن تو) وقتیکه آوردی به ایشان معجزات روشن پس گفتند کافران از ایشان نیست این مگر سحر اشکارا ﴿۱۱۰﴾
[۱۰۹] ربط اینست که در پیش کدام احکام و شرایع را ذکر کرد پس تخویف اخروی را برای قبول کردن آن احکام ذکر میکند (يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ) جمع کردن همه امتیان با رسل است ولی سوال انبیاء جدا از امتیان ست پس از وجه شرافت سوال و جواب آنها را جدا از امتیان ذکر کرده است و مراد از آن همه رسولان با رسول آخری است (فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ) اشاره است از آنها در باره تبلیغ پرسان نمیشود بلکه از حال امت پرسان میکند اجابت مستلزم دعوت است یعنی شما دعوت توحید و دین را به امتیان کرده اید لیکن آنها به شما چگونه جواب داده اند یا چگونه اجابت (قبولیت) شما شده است و اجابت عام است (قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا) (سوال) از سوال کردن انبیاء چه فایده است؟ (جواب) اثبات عقیده نفی علم غیب از آنها در دنیا و توبیخ و زجر برای مخالفت کنندگان - (سوال) برای انبیاء علم بود کسانی را موافقت آنها را کرده بودند بود و کسانی را که مخالفت آنها را کرده بودند پس مقصد این قول چه است؟ (جواب(۱)) به اقوال ظاهری که کدام علم حاصل میگردد او در اصل علم نیست بلکه ظن است یعنی بر حال اجابت کنندگان علم یقینی ما نبود بلکه صرف ظن بود این جواب را امام رازی ذکر کرده است - (جواب (۲)) از سبب هیبت قیامت و فزع انبیاء چنین خواهند گفت ولی قرطبی ، خازن و رازی بر جواب رد کرده اند از سببی که انبیاء علیه السلام (وَهُم مِّن فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ ،لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ) (جواب(۳) این قول آنها برای اظهار انکسار و تواضع است ولی مراد از آن انکسار و تواضع در نفس الامر نه به طریقه دروغ از سببی که انبیاء علیه السلام از دروغ پاک و معصوم اند - براین هردو جواب بریلیان استدلال کرده اند یعنی ایشان میگویند که انبیاء بر غیب علم دارند لیکن از سبب هیبت یا از سبب تواضع گفته اند که لاعلم لنا؟ پس جواب خواهند داد (لَا عِلْمَ لَنَا بِمَااَحْدَثُوْا بَعْدَنَا) به آن کارها و بدعاتی که این مردمان یعد از مرگ ما پیدا کرده اند و تائید آن حدیث حوض کوثر است که بخاری و مسلم ذکر کرده اند که در آن جواب ملائیک برای نبی صل اللّّه وعلیه وسلم این چنین است (انک لا تدری ما احدثوا بعدک) یقیناً تو نمی دانی که این مردم بعد از تو چه بدعات بوجود آوردند (إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ) این آیت دلیل صریح است که انبیاء علیه السلام الی مرگ شان عالم الغیب نبودند و کدام کارهای که امتیان میکنند از آن اعمال نیز انبیاء علیه السلام خبر ندارند و در کدام حدیث که عرض اعمال (پیش کردن) بر نبی ذکر است بعد از وفات او آن حدیث از روافض است و ضعیف است -
[۱۱۰] این دلیل نقلی تفصیلی (خاص) است برای نفی علم غیب از عیسیٰ علیه السلام بعد از دلیل اجمالی (اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ) قرطبی گفته است که مراد از ذکر اینست برای امت بیان کن برای اظهار عزت مادر و پسر و برای تاکید حجت آن - نعمتی به معنی جنس است که در آن نبوت و رسالت آن داخل است (وَعَلَى وَالِدَتِكَ) که او از مس نارینه نگه شده است و پاک محافظت شده است وبر دیگر زن ها بهتری داده شده بود (إِذْ أَيَّدْتُكَ) این بدل نعمتی است بدل بعضی یعنی نعمات بی شمار است لیکن این مذکور نعمات خاص است (بِرُوحِ الْقُدُسِ) مصداق آن جبرائیل علیه السلام است که با عیسیٰ علیه السلام هر وقت میگشت - یا مراد از آن روح و نفس عیسیٰ علیه السلام است که پاک بود از چرکی گناه (تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا) این بیان تائید آن است به ذکر حال خاص که آن تقویت قوت ناطقه است و مراد از کلام دعوت الی اللّه است (سوال) در کهولت هرکسی سخن گفته میتواند پس چرا ذکر این حالت را کرد؟ (جواب) در این فواید بسیار است فرق بین کلام مهد و کهولت نیست دوم اینکه بالای عیسیٰ علیه السلام آن حالاتی می آید که بالای یک بشر عام می آید (طفولیت ، پیری وغیره) فایده سوم بعضی مفسرین گفته اند که نبوت وی و به آسمان بالا بردن او پیش از زمان کهولت او بود پس در کهولت مقصد کلام کردن او اینست که او از آسمان فرود خواهد آمد و در عمر کهولت خواهد بود و کلام خواهد کرد (الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ) مراد از کتاب علم ظاهری است آنچه تحریر میگردد و مراد از حکمت آن علم اسرار و باطنی است که بغیر کتابت میباشد قول دوم اینست که این نعمت بعد از نزول عیسیٰ علیه السلام است و مراد از آن قرآن و سنت نبی صل اللّه وعلیه وسلم است و (التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ) پیش از رفع سماء برایش یاد داده شده بود و مکلف بود بر تورات بعد برایش انجیل داده شد (وَإِذْ تَخْلُقُ) این تفصیل نعمات دیگر است - و در این نوع دوم احتیاج او را ذکر میکند یعنی در تصرفات معجزانه محتاج اللّّه تعالی بود به دلیل لفظ اِذْنِی (وَإِذْ كَفَفْتُ) به این آن نعمت را ذکر میکند که در آن دفع ضرر است و در این حاجت سوم (در حفاظت آن) را ذکر کرده است یعنی وقتیکه به بنی اسرائیل این معجزات را آورد پس بعضی کسان کفر کردند و به معجزات سحر گفتند و باز تدبیرهای قتل عیسیٰ علیه السلام را ساختند پس اللّه تعالی او را حفاظت کرد به ذریعه رفع -