لَا يُحِبُّ اللَّهُ ۲۲۸ المائدة

سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿۴۲﴾ وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ ﴿۴۳﴾ إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ ﴿۴۴﴾

خوب شنوندگانند سخن دروغ را بسیار خورندگانند حرام را ، پس اگر بیایند نزد تو پس فیصله کن در میان ایشان یا اعراض کن از ایشان واگر اعراض کنی از ایشان پس هیچ زیان نرسانند تو را هیچ - و اگر فیصله کنی پس فیصله کن میان ایشان به انصاف هرآئينه اللّه تعالی دوست میدارد انصاف کنندگان را ﴿۴۲﴾
و چگونه فیصله می کنند بالای تو و حال آنکه نزد ایشان تورات است که در آن فیصله اللّه تعالی است باز اعراض میکنند ایشان بعد از آن ، و نیستند ایشان مومنان ﴿۴۳﴾
هر آئينه ما نازل کردیم تورات را که در آن هدایت است (ازعقیده) و روشنی است (از اعمال) فیصله می کردند با آن پیغمرانی که منقاد حکم اللّه تعالی بودند برای یهود و خدا پرستان و علماء به سبب آنکه حفاظت طلب کرده شده بود از ایشان کتاب اللّه تعالٰی را و بودند به آن اگاه (به ایشان گفته شده بود) پس مترسید از مردم و بترسید از من ، و مخرید بر آیت های من بهای اندک را (دنیا) و هرکه فیصله نکند موافق حکمی که نازل کرده اللّه تعالی پس آن کسان ایشانند کافران ﴿۴۴﴾

[۴۲] در این حالات دیگر یهود را ذکر میکند- (سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ) سماعون اولی به معنی قبول کننده خبرهای دروغین است (أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ) اکالون سیغه مبالغه برای کثرت و اصرار کردن بر این گناه است -
سحت: در اصل به بیخ کندن گفته می شود و برای حرام از این وجه سحت گفته شد که برکت را از بیخ میکند و بر هلاکت نیز اطلاق می شود ، قرطبی بسیار افراد سحت را نوشته است رشوه گرفتن یا حاجت کسی را برآوردن باز بر آن هدیه گرفتن ، نیشاپوری گفته است که سحت به آن حرامی گفته می شود که در گرفتن آن شرم محسوس می گردد - مانند رشوه و مزد زنا (فَإِنْ جَاءُوكَ) در این آیت دو قول مفسرین است اول اینکه که این آیت منسوخ است به توسط آیت (وان حکم بینهم بما انزل اللّه) یعنی در میان کافران فیصله کردن بالای حکام مسلمان لازم است و قول دومی این است که در سوره مائده آیت منسوخ نیست پس اگر ذمیان و کافران فیصله بیاورند اختیار به حاکم است که فیصله میکند یا نمیکند -
[۴۳] این نیز زجر برای یهود است و دو اوصاف قبیح دیگر ایشان را ذکر میکند و در این اشاره است که در فیصله آوردن یهودان حق و شرع را قایم کردن مقصد نبود بلکه طریقه آسان را برای خود طلب می کردند (فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ) مراد آن حکم تورات است که با قرآن منسوخ نشده باشد مانند رجم یا قصاص (وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ) قرطبی گفته است که از این اشکار گردید که کسی به حکم شرعی راضی نباشد و به قانون دیگر فیصله خودرا می برد پس او کافر است و همین حالت یهود بود -
[۴۴]در این آیت زجر به یهود است که از کتاب خود اعراض میکنند و هیچ عذری نداشتند بلکه این مخالفت کردن به کلان های ایشان نیز است و ترغیب است که بر تورات به طریقه کلان های خویش عمل کنید و از این آیت الی آیت (۴۸) ذکر سه کتاب است که برای فیصله کردن نازل شده (فِيهَا هُدًى وَنُورٌ) در این فرق اول این است که مراد از الهدی بیان حق اعمال و عقیده است و مراد از نور دفع شبهات است به ذکر دلایل (يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ) اشاره است که مقصد نزول تورات احکام و فیصله کردن بر او بود ولی موافق با شرح انبیاء (لِلَّذِينَ هَادُوا) اشاره است که تورات خاص بود برای ایشان برای ما تشریع آن عام نیست (وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ) فرق آن از دو وجوه است اول اینکه ربانیون علمای اند که بر آنها وصف عبادت و زهد غالب باشد به نسبت به علم و احبار کسانی اند که در ایشان وصف علم غالب می باشد بر عبادت و هر دو جمع کننده علم و عمل اند (بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ) در این ذکر دو سبب است برای ماقبل - (يَحْكُمْ) سبب اول این است که اللّه تعالی بر ایشان حفاظت کتاب اللّه را لازم کرده و حفاظت عام است برای الفاظ و معانی آن به درس و تدریس و حفاظت از تحریف و تغییر و اجراء آن بطور قانون در میان مردم (وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ) این سبب دوم است ، شهادت به معنی علم است با تصدیق حقانیت این کتاب ، خازن گفته است که این وعده از همه علماء گرفته شده در باره کتاب اللّه (که قرآن است) (فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ) این ذکر دو اوصاف برای دعوت و بیان کردن حق (کتاب اللّه) است اول خشیت الٰهی است و از سبب مخلوق از کتمان و مداهنت خویش را محافظت کردن ، دوم (وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا) یعنی از سبب حرص دنیا از کتمان حق ، مداهنت و تحریف کردن اجتناب کردن (وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ) به این آیت خوارج دلیل گرفته اند که کسی یک گناه کبیره کرد مانند ترک یک حکم بما انزل اللّه پس او کافر است از اسلام به کلی خارج است و مسلک اهل سنت این است که به ارتکاب گناه کبیره از اسلام خارج نمی گردد تا اینکه انکار عمد یا توهین حکم شرعی را نکرده باشد ، و از طاوس نقل است که معنی ظاهری آیت مراد است یعنی کافر است به طریقه کفر دون کفر یعنی از ملت اسلامیه خارج نمی گردد -