لَا يُحِبُّ اللَّهُ ۲۳۰ المائدة

وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۴۷﴾ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۴۸﴾

(و گفتیم) فیصله کنند اهل انجیل به آن حکمی که نازل کرده است اللّه تعالٰی در انجیل ، و هرکه فیصله نکند به حکمی که نازل کرده است اللّه تعالٰی پس ایشانند نافرمان ﴿۴۷﴾
ونازل کردیم بسوی تو کتاب (قرآن) را برای حق تصدیق کننده مر آنرا که پیش از این بوده از کتاب و نگهبان بر این پس فیصله کن میان ایشان به آنچه نازل کرده است اللّه تعالٰی و پیروی مکن خواهش ایشان را (که بگردانند تورا) از آنچه که آمده به تو حق برای هرکه از شما مقرر ساخته ایم (این قرآن را) شریعتی و راهی بزرگ ، و اگر میخواست اللّه تعالٰی البته می گرداند شما را یک گروه ، و لیکن خواست (اختیار داده است) که بیازماید شما را در آنچه به شما داده است پس پیشی گیرید از یکدیگر بسوی نیکوکاری ، خاص بسوی اللّه تعالٰی برگشت همه شماست پس خبردهد شما را به آنچه در آن اختلاف می کردید ﴿۴۸﴾

[۴۷] پیش صرف اوصاف ذکر بود حالا مقصد کتاب را ذکر میکند که آن حکم کردن است - (وَلْيَحْكُمْ) در اینجا قلنا پنهان است گفته بودیم ما برای ایشان در آن وقت یا این جمله مستقله است (الْفَاسِقُونَ) اشاره است که از هدایت انجیل اعراض کردن سبب فسق است اگر فسق عقیدوی باشد که او کفر است و یا فسق عمل باشد -
فایده: به ذکر الکافرون ، والظالمون و والفاسقون اشاره است که معصیت به سه نوع است: اول به طریقه انکار که او کفر است دوم به اعتداء کردن از حد شرعی که او ظلم است سوم به طریقه نقصان کردن از حد شرعی که او فسق است -
[۴۸] بعد از ذکر تورات و انجیل ذکر قرآن را میکند (بِالْحَقِّ) مراد از این صدق است یعنی شک نیست در نازل کردن این کتاب از جانب اللّه تعالی پس با برای ملابست است یا با سببیه است به سبب اثبات و اظهار حق (مِنَ الْكِتَابِ) مراد از آن همه کتاب الهیه است که نازل شده است پیش از قرآن و مراد از تصدیق موافقت است در مضمون توحید ، رسالت ودیگر مسایل عقیده و در اصول (وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ) به معنی امین ، شاهد و حاکم ، مقصد معانی همه یکی است و اوست که در کتاب های پیش کدام اصول و عقیده است پس از آن که موافق به قرآن است پس او حق است و آن که مخالف وی است آنرا اهل کتاب از خود تحریف کرده اند و باطل است - و اشکار گردید که این کتاب نجات دهنده کتاب های پیش از تحریف و تغییر است ، و در مهیمناً و مصدقاً اشاره است به دعوت دادن به یهود و نصارا که بر این کتاب ضرور ایمان بیاورید (فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ) این فزونی است به صفات ماقبل قرآن چون این منزل و مصدق و مهیمن است پس لازم این است که فیصله هارا بر این کتاب کنید (وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ) در اهوا آن مسائل و احکام شامل است که اهل کتاب از خود ساخته اند و در تورات و انجیل داخل کرده اند (لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا) در این جمله دفع وهم است که اگر اهل کتاب بگویند که در تورات و انجیل ما خلاف قرآن احکام موجود است (مانند طریقه نماز و روزه وغیره) پس او چگونه مصدق و مهیمن است؟ حاصل جواب این است که در اصول و عقاید همه کتاب ها متحد اند و آنچه مخالف است در فروع و جزئیات است و او برای هر ملت جدا جدا است و این مخالفت سبب اختلاف نیست - و تائید آن از حدیث صحیح است ( الأَنْبِيَاءُ إِخْوَةٌ لِعَلاتٍ ، أُمَّهَاتُهُمْ شَتَّى وَدِينُهُمْ وَاحِدٌ) پس مراد از شرعة و منهاج احکام فرعیه است ، شرعة به این وجه گفته شد که اللّّه تعالٰی مقرر کرده است و منهاج به این سبب گفته میشود که پیروی و عمل کردن بر آن ضروری است (وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ) در این جمله حکمت اختلاف شرایع را بیان میکند که در تورات و انجیل و قرآن جدا جدا است (وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ) یعنی هر امت مکلف و مبتلی است به آن شرایع که اللّه تعالی بر ایشان مقرر کرده است (فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ) مراد از این طاعة اللّه تعالی و اتباع رسول صل اللّه وعلیه وسلم و تصدیق قرآن است -