وَاعْلَمُوا ۳۹۶ الأنفال

كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَكُلٌّ كَانُوا ظَالِمِينَ ﴿۵۴﴾ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۵۵﴾ الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ ﴿۵۶﴾ فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ ﴿۵۷﴾ وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ ﴿۵۸﴾

حال ایشان مانند حال فرعونیان است و آنهای که پیش از ایشان بودند دروغ شمردند آیات پروردگار خود را پس هلاک ساختیم ایشان را به گناهان شان و غرق کردیم فرعونیان را و همه ظالمان بودند ﴿۵۴﴾
هرآئینه بدترین زنده سر در نزد اللّه تعالٰی کسانی اند که کافر شدند پس ایشان ایمان نمی آرند ﴿۵۵﴾
ایشان کسانی اند که عهد بسته ای با ایشان باز می شکنند عهد خود را در هر مرتبه و ایشان نگه نمیدارند خود را (از دیگر گناهان) ﴿۵۶﴾
پس اگر دست یافتی بر ایشان در جنگ پس بترسان به سبب اینها مردمان بعدی را تا (مردمان بعدی) پند پذیر شوند ﴿۵۷﴾
و اگر میترسی از قومی شکستاندن عهد را پس خبر ده ایشان را (از بین بردن عهد) که شوید هردو برابر هرآئینه اللّه تعالی دوست نمیدارد خیانت کنندگان را ﴿۵۸﴾

[۵۴] این آیت تکرار نیست زیرا که در آیت پیش تشبیه در کفر بود و در این آیت تشبیه است به تبدیل کردن نعمت همچنین در آیت پیش ذکر کفر بود و در این آیت ذکر تکذیب است که کفر زیاده تر است و در آن ذکر اخذ اجمالی بود و در این آیت تفسیر و تفصیل آن با فاهلکتهم است و اشاره است که عذاب های مکذبین پیشین به انواع گوناگون بود با طوفان با رجفه با بارانیدن سنگ و غرق کردن پس عذاب مشرکین مکه با شمشیر و قتل ایشان آمد -
[۵۵] چون صفت مشترکه همه کفار ذکر شد که آن ظلم است پس حالا صفت خاصه یک نوع کفار را ذکر میکند که در ایشان چهار قبایح است و آن نیز سبب عذاب قبلی است که عذاب بر ایشان از سببی آمد که ایشان مردمان شریر بودند و چهار قبایح آنها را ذکر کرده است که دو در این آیت است و دو در آیت بعدی است (لَا يُؤْمِنُونَ) یعنی ثابت اند در کفر امید ایمان آوردن از ایشان نیست -
[۵۶] در این آیت دو قبایح ایشان ذکر است یکی شکستاندن عهد دوم عدم تقویٰ حاصل این است که شریر از مردمان کفار و شریر از کفار ضدیان اند و شریر از ضدیان عهدشکنان اند (الَّذِينَ عَاهَدْتَ)‌ اولین مصداق آن یهود بنی نضیر و بنی قریظه و مشرکین مکه اند و باز عام است (مِنْهُمْ) این لفظ از آن وجه است که عهد در اصل با همراه بعضی میباشد که آنها سرداران اند -
[۵۷] از اینجا الی اخیر باب دوم است در این حصه قوانین جهاد را ذکر میکند در آن یک قانون برای همه مجاهدین است و دیگر خاص برای رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم است و آنها برای امیران جهاد نیز است و در اخیر پنج اقسام مردمان است و مژده برای مومنان است - این قانون هفتم است مخاطب به آن رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم است و نایب آن که امیر است مطلب این قانون سختی کردن در جنگ با مشرکین است که دیگر مردمان از آن عبرت بگیرند (فَشَرِّدْ بِهِمْ) در اینجا ذکر مسبب است و مراد از آن سبب است که با ایشان عملی بکن یعنی (قتل کردن و بسیار خون ریختاندن) که سبب ترسانیدن برای مردمان بعدی گردد -
[۵۸] تتمه قانون قبلی است که وقتیکه با یک گروه کافران جنگ میگردد و با گروه دیگر عهد امن شده باشد لیکن از ایشان ظاهر گردد که عهد را میشکنند پس به ایشان خبرداده میشود از بین بردن عهد را (تَخَافَنَّ) مراد آن است که با گمان غالب با علامات اشکار گردد که ایشان عهد را میشکنند و این کار قبیح است پس به واقع شدن کار مشکل خوف گفته میشود (فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ) نبذ به معنی ترک عهد است و مراد از إِلَيْهِمْ آن است که به ایشان خبر داده شود که بعد از این عهد به پایان رسیده است برای آنکه ایشان به تو نسبت خیانت کننده را نکنند (عَلَى سَوَاءٍ) یعنی که شما علم از بین بردن عهد را دارید به ایشان نیز این علم حاصل شود -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>