يَعْتَذِرُونَ ۴۵۵ يونس
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ ﴿۱۷﴾ وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۱۸﴾
پس کیست ستمگارتر از کسیکه بربندد بر اللّه تعالٰی دروغ یا تکذیب کند آیات او را هرآئینه نجات نمی یابند این نوع مجرمان ﴿ ۱۷ ﴾
و پرستش میکنند این مردم بغیر از اللّه تعالٰی که نه ضرر رسانده میتواند به ایشان و نه نفع رسانده میتواند به ایشان و میگویند آنها که اینها سفارشیان ما اند در دربار اللّه تعالٰی بگو تو آیا خبر میدهید اللّه تعالٰی را با آنچه نمیداند در آسمانها و نه در زمین (یعنی موجود نیست) پاک است اللّه تعالٰی و برتر است از آنچه ایشان شریک میدارند با اللّه تعالٰی ﴿ ۱۸ ﴾
[۱۷] این نیز تنبیه به منکرین و مشرکین است (افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا) یک مراد از آن مشرک است که شرک میکند - و نسبت جواز آنرا به اللّه تعالٰی میدهند و به اللّه تعالٰی نسبت ولد میکنند - مراد دوم از آن آنهای اند که در کلام اللّه تعالٰی تبدیلی میکنند و از جانب خود در آن الفاظ و معنی میسازند - به توجیه اول ربط آنست که من ظلم کننده نیستم از سببی که افتراء بر اللّه تعالٰی ظلم بزرگ است (أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ) اشاره است که بر اللّه تعالٰی افتراء کننده و تکذیب کننده قرآن در کفر یکسان اند -
[۱۸] از این آیت الی (۳۰) باب دوم است - در این آیت رد بر عقیده مشرکین است که ایشان شریکان خود را شفعاء میدانند و پنج تنبیه است و مثال برای فناء دنیا است و مژده اخروی و ترس اخروی است - در این آیت (۱۸) رد بر شرک فی العبادت است و بر عقیده مشرکان که ایشان معبودان خویش را شفعاء میدانند - حاصل عقیده ایشان این بود که ایشان میگفتند که اللّه تعالٰی یکی است لیکن ما که بجز اللّه تعالٰی بندگی کسانی را میکنیم مانند (لات منات و هبل) وغیره ایشان حاجات مارا بر اللّه تعالٰی انجام میدهند رزق دادن فرزند دادن امراض دور کردن وغیره - و انهای که در ایشان به آخرت عقیده داشتند ایشان نیز میگفتند که این معبودان در روز آخرت ما را از عذاب نجات میدهند و بر اللّه تعالٰی آمرزش مارا ضرور میکنند و به این عقیده وسیله شرکیه و شفاعت قهریه (بدون اجازت) میگویند - امام رازی میفرماید که مثال آنها در زمانه ما مردم قبرپرست اند که تعظیم ناجایز قبور اولیاء را میکنند مانند سجده کردن طواف کردن وبه نام آن نذرانه و شکرانه دادن و بر ایشان تکه ها و غلاف انداختن و با این عقیده که ما این تعظیم را کنیم این اولیاء کرام حاجات ما را بر اللّه تعالٰی حتماً برآورده میسازند و در روز قیامت ایشان نیز ما را نجات میدهند - این عقیده قطعاّ شرک است از سببی که در اخیر این آیت يُشْرِكُونَ فرموده است و در این آیت به این عقیده به سه طریقه رد شده است اول اینکه این معبودان مالک نفع و ضرر نیستند دوم اینکه برای اللّه تعالٰی در مخلوق خود کسی به این صفات معلوم نیست که او شفیع قهری باشد پس آیا شما به اللّه تعالٰی خبر میدهید (بِمَا لَا يَعْلَمُ) این کنایه از عدم وجود است از سببی که اللّه تعالٰی به هر موجود عالم است سوم آنست که این عقیده عین شرک است و اللّه تعالٰی از هر نوع شرک منزه است - (مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ) نفی ضرر و نفی عمومی است و بعضی تخصیص کرده است که ضرر در وقت ترک کردن عبادت و نفع در وقت کردن عبادت است (سُبْحَانَهُ) تسبیح راجع است به شریک فی العباده و تَعَالَى راجع است به شفعاءنا -
فایده: در دنیا برای نجات دادن مجرمان برای برآوردن ضرورت سه نوع سفارش شده میتواند اول سفارش بالمحبت یعنی مجرم یا محتاج در سفارش کسی را پیش میکند که محبوب و دوست کامل مشفوع الیه (برای کسیکه سفارش پیش میگردد) باشد - نوع دوم شفاعت بالوجاهت است یعنی مجرم یا محتاج در سفارش کسی را پیش میکند که او در نزد مشفوع الیه مرد صاحب وجاهت و عزت باشد - در این هر دو نوع سفارش مشفوع الیه مجبور میگردد و اراده خود را ترک میکند و بر قانون خود نیز عمل را ترک میکند و سفارش آن محبوب و صاحب وجاهت را حتماّ می پذیرد این هر دو نوع به سفارش قهریه تعبیر میگردد - و مشرکان کردن این هردو نوع سفارش را در دربار اللّه تعالٰی در باره شفعاء خود میدانستند لیکن این شرک است زیرا که اللّه تعالٰی از وجاهت و محبت هیچکسی مجبور نمیگردد نوع سوم به اذن است یعنی کسی در قانون خود این را نوشته کند که من ارداه خود را ترک کرده نمی توانم و نه مخالفت قانون خود را کرده می توانم مگر وقتیکه شخص فلان سفارش من را کند آنرا می پذیرم پس در این هیچ نوع قوت سفارش کننده بر مشفوع علیه نمیشود این نوع شفاعت در دربار اللّه تعالٰی به سه نوع ثابت است اول اینکه یک زنده برای زنده دیگر دعا میخواهد دوم آنکه زنده برای مرده دعا میخواهد - سوم آنکه مردم نیک و بخشیده شده برای مومنان گنهگار سفارش میکنند این هر سه نوع در شرع ثابت است و نوع چهارم دعای مرده برای زنده به دلیل شرعی ثابت نیست بلکه این عقیده در این زمانه به شرک رسیده است -