وَأُتْبِعُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلَا إِنَّ عَادًا كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِعَادٍ قَوْمِ هُودٍ ﴿۶۰﴾ وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ ﴿۶۱﴾ قَالُوا يَا صَالِحُ قَدْ كُنْتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَنْ نَعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ ﴿۶۲﴾ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ ﴿۶۳﴾
و پئ در پئ فرستاده شدند بر ایشان در این دنیا لعنتی و روز قیامت نیز آگاه باش هرآئینه عادیان انکار کرده بودند از پروردگار خود آگاه باش هلاکت است مر عادیان را که قوم هود علیه السلام اند ﴿ ۶۰ ﴾
(و فرستاده بودیم) بسوی ثمودیان برادر ایشان صالح علیه السلام را گفت ائ قوم من خاص عبادت کنید اللّه تعالٰی را نیست شما را هیچ حاجت برآورنده بجز او او آفرید شما را از زمین و آباد گردانید شمارا در زمین پس آمرزش بخواهید از او باز توبه کنید به او هرآئینه پروردگار من نزدیک است اجابت کننده است ﴿ ۶۱ ﴾
گفتند ائ صالح علیه السلام بدرستیکه بودی در میان ما امید داشته شده (خیر از تو) پیش از این آیا منع میکنی ما را از آنکه عبادت کنیم معبودی را که عبادت میکردند پدران ما و هرآئینه ما در شبهه ایم از آن سخنی که میخوانی ما را بسوی آن در شک سخت ﴿ ۶۲ ﴾
گفت او ائ قوم من خبر دهید مرا اگر باشم بر دلیل روشن از جانب پروردگار خود و داده باشد مرا از نزد خود رحمتی (نبوت) پس که نجات دهد مرا از عذاب اللّه تعالٰی اگر نافرمانی کنم او را پس شما زیاده نمی کنید در حق من مگر نقصان را ﴿ ۶۳ ﴾
[۶۰] در این آیت زیادت عذاب دنیوی و اخروی ذکر شد یعنی بعد از عذاب طوفان سخت لعنت از جانب اللّه تعالٰی و ملائیک و مومنان برای همیشه بر ایشان شد و سبب آنرا ذکر کرد در (كَفَرُوا رَبَّهُمْ) (تعالٰی هُودٍ) اشاره است که مراد از عاد عادیان اولی اند - عاد دوم ارم بود - و لفظ (أَلَا) دلاالت میکند که کفر ایشان بسیار بزرگ و اشکار بود و عذاب ایشان نیز بزرگ و اشکار بود (كَفَرُوا رَبَّهُمْ) باء خذف است یا مراد از آن انکار کردن است (بُعْدًا) از رحمت خاصه اللّه تعالٰی دور بودن این هلاکت است -
[۶۱] این دلیل سوم نقلی بر اثبات توحید است از صالح علیه السلام و جواب قوم او و باز دعوت است با (وَاسْتَعْمَرَكُمْ) استعمار عمر بسیار دادن یا آباد کردن از عمری ماخوذ است یعنی عمر بخشیدن مراد است و ذکر شجاعت آن در بیان مسئله توحید است و ذکر معجزه و تکذیب قوم و ذکر عذاب قوم او برای تخویف دنیوی است در این آیت بعد از بیان توحید دو انعامات الهیه است اول نعمت ایجاد با (أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ) و مراد این است که پدر انسانها آدم علیه السلام از زمین آفریده شده است یا اینکه انسانها خوراک میکنند و آن از زمین پیدا میشود و از آن خوراک نطفه ساخته میشود یا من به معنی فی است ، دوم نعمت ابقاء دو امر است استغفار و توبه ، دو صفات اللّه تعالٰی است قَرِيبٌ مُجِيبٌ ، برای ترغیب به مسئله توحید -
[۶۲] (مَرْجُوًّا) پسندیده که امیدها به ایشان تعلق دارد اشاره است که کسی سخن حق نگفته باشد مردم عام عزت آنرا میکنند (أَتَنْهَانَا) اشاره است به سبب خفقان قوم که مخالفت کردن از طریقه پدران است - (مُرِيبٍ) مراد اینست که شک ما چنان است که بر تو بدگمانی و با تو به جدال کردن رساننده است -
[۶۳] در این آیت جواب این (أَتَنْهَانَا) است از سببی که مراد از (إِنْ عَصَيْتُهُ) دراین آیت است که نهی شرک را ترک نمیکنم پس این عصیان است و (إِنْ كُنْتُ) اِن اینجا به معنی شک نیست لیکن برای مایل کردن مخاطبین با آن ذکر کرد مراد از (بَيِّنَةٍ) دلایل اشکار عقلیه است و مراد از (رَحْمَةً) وحی و نبوت است (مَنْ يَنْصُرُنِي) این استهفام انکاری است (غَيْرَ تَخْسِيرٍ) این دو معنی دارد اول اینکه شما به این قول خود (که از شرک منع نکن) نقصان مرا زیاده تر میسازید زیرا که مرا از گفتن قول حق منع میکنید - معنی دوم آنست که شما به دین پدران تان دلیل میگیرید با این زیاده میسازید علم مرا بر خسران و گمراهی شما یعنی شرک که سبب خسران است لیکن شما برای اثبات شرک با عمل پدران خود دلیل میگیرید پس من حالا خوب اگاه شدم که شما در خسران هستید از سببی که این دلیل نیست بلکه تقلید پدران است -