وَمَا مِنْ دَابَّةٍ ۵۲۶ يوسف

فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۵﴾ وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ ﴿۱۶﴾ قَالُوا يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ ﴿۱۷﴾

پس چون بردند او را و اراده محکم کردند که بیفگندش در تهی خانه چاهی و وحی فرستادیم به او که البته اگاه گردانی ایشانرا (یک روزی) به این کار ایشان و ایشان نمیدانستند ﴿ ۱۵ ﴾
و آمدند نزد پدر خود در تاریکی شب گریه میکردند ﴿ ۱۶ ﴾
گفتند ائ پدر ما هرآئینه ما رفته بودیم می دویدیم و گذاشته بودیم یوسف علیه السلام را نزد سامان خود پس بخورد او را گرگ و تو برسخن ما باور نمیکنی و اگر چه هستیم راست گویان ﴿ ۱۷ ﴾

[۱۵] در این آیت اتفاق کردن برادران یوسف علیه السلام برای انداختن او در چاه است - این دلیل بر این است که به کردن مردمان بسیار گناه جایز نمیگردد (فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ) جزاء شرط محذوف است یعنی فعلوا بِهِ مافعلوا (کردن ایشان با او آنچه را کردن) و مفسرین ذکر کرده اند که در مغاره سه روز بودند (وَأَوْحَيْنَا) مراد از وحی وحی پیش از نبوت است و به این اِرهَاص گفته میشود و یا این وحی حقیقی بود و این قول پسندیده است (وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ) در این دو تفسیر است - تفسیر اولی اینست که این برادران به وحی و یزرگی مرتبه یوسف علیه السلام اگاه نبودند تفسیر دوم اینست که ایشان نخواهد شناخت یوسف علیه السلام را وقتی که خبر میدهد آنها را به فریب ایشان -
[۱۶] در این آیت بیان مکر دیگر آنها با پدر ایشان است به دو طریقه اول دیر به خانه آمدند به نسبت روزهای دیگر برای اینکه در شب گریه دروغین اشکار نگردد - و برای پدر شان طوری اشکار گردد که از سبب این واقعه بالای ایشان دیر شده است و دوم به دروغ گریه کردن علماء گفته اند که این آیت دلیل است که گریه کردن یک شخص به صداقت آن دلالت نمیکند شده میتواند که این گریه مکر باشد زیرا که گریه ده نوع میباشد و ابن قیم رحمة اللّه در زادالمعاد در صفحه (۱۸۴) ذکر کرده است که نوع اول گریه از رحمت و نرمی دل است نوع دوم گریه از وجه ترس و خشیت نوع سوم گریه از وجه محبت و شوق ، گریه چهارم ازسبب خوشی گریه پنجم از فریاد ازسبب درد و مرض نوع ششم گریه از سبب حزن و غم ، نوع هفتم گریه از سبب بزدلی و از ضعیفی دل نوع هشتم گریه از ریا و منافقت که از چشم گریه می آید و دل آن سخت میباشد و برای مردم از خشوع جلوه میدهد نوع نهم گریه اجرت و مزدوری مانند گریه نوحه گران بر مرده دهم گریه از سبب موافقت که کسی را ببیند که گریه میکند پس او نیز با او گریه میکند و سبب آنرا نمیداند -
[۱۷] در این آیت تسلی دادن آنها پدر ایشان را به بهانه های دروغین است (نَسْتَبِقُ) به جواز استباق در شرع دلالت میکند که او از اسپ ها یا شترها یا به پاه ها است و در تیر زدن نیز استباق در حدیث وارد است - با آن شرایط که در حدیث ذکر است و مراد از استباق در اینجا مقابله در دوش تیز است (مَتَاعِنَا) یعنی در وقت بازی کردن و دویدن لباس های اضافی کشیده میشود و در یکجا مانده میشود این متاع مراد است -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>