وَمَا مِنْ دَابَّةٍ ۵۲۷ يوسف

وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿۱۸﴾ وَجَاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَا بُشْرَى هَذَا غُلَامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ ﴿۱۹﴾ وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ ﴿۲۰﴾

و آوردند بر پیراهن او خون (آمیخته شده) به دروغ پدر گفت بلکه ساخته است برای شما نفس های شما سخنی را پس صبر بس نیکوست (خوب است) و خاص از اللّه تعالٰی یاری خواسته میشود در مقابل این سخن های که شما میگوئید ﴿ ۱۸ ﴾
و آمد کاروانی پس فرستادند سقای خود را پس انداخت دلو خود را پس گفت ائ (همراهان) مژده بر شما باد این یک غلام است و پنهان ساختند او را به فکر تجارت و اللّه تعالٰی دانا بود به آنچه میکردند ﴿ ۱۹ ﴾
و بفروختند او را به بهای ناقص (حرام) درهمی چند شمرده شده و بودند ایشان در این از بی رغبتان ﴿ ۲۰ ﴾

[۱۸] در این آیت ذکر مکر آنهاست به طریقه دیگر که یک حیوان را ذبح کردند و خون او را بر پیراهن یوسف علیه السلام آمیختند لیکن پیراهن او را پاره نکرده بودند از این سببب یعقوب علیه السلام به فراست خود دانست که اگر گرگ یوسف علیه السلام را می خورد پیراهن او را پاره میکرد پس فرمود (بل سَوَّلت الخ) (فَصَبْرٌ جَمِيلٌ) صبر جمیل به این میگویند که در وقت مصیبت به مخلوق شکایت نمیکند - تضُّرع و عاجزی میکند و این دلیل بر این است که صبر کردن بر مصیبت ها سنت همه انبیاء علیه السلام است (وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ) این رد برشرک فی الاستعانت است یعنی بجز از اللّه تعالٰی از دیگری مدد خواستن برای دور کردن مصیبت یا برآوردن حاجت شرک است - و این چنین در آیت (۱۱۲) سوره انبیاء ذکر است و مبتداء و خبر هردو معرفی است دلالت به حصر میکند -
[۱۹] از این آیت الی آیت (۲۱) مقام دوم است و در این ذکر مکرها و مظالم دیگر آنست به غلام ساختن یوسف علیه السلام (سَيَّارَةٌ) قافله که از مدین به مصر روان بود وَارِدُ یک تن بود یا به معنی جنس است شخصی که به همراهان خود آب میاورد (قَالَ) لفظ پیش از آن پنهان است - (فتثبّت بِهِ یوسف) و محکم گرفت آن ریسمان را یوسف (يَا بُشْرَى) معنی اصل اینست که ائ خوشی بیا همین وقت توست - قول دیگر اینست که بشری نام همراه او بود (هَذَا غُلَامٌ) این قول با عادت تاجران است که ایشان چیزی بیابند برای تجارت استعمال میکنند (وَأَسَرُّوهُ) در این دو تفسیر است - اول اینکه پنهان ساختند برادران یوسف علیه السلام حال یوسف علیه السلام را و او را مال تجارت ساخت دوم اینکه سقاء و همراهان او پنهان ساختند یوسف علیه السلام را از کسان دیگر برای نفع گرفتن -
[۲۰] در این آیت سه معنی است - معنی اول اینست که فروختند برادران او یوسف علیه السلام را و بودند ایشان در این از بی رغبتان از سببی که حرام می شمردند - معنی دوم آنست که بفروخت سقاء و همراهان او یوسف علیه السلام را در مصر و بودند ایشان در یوسف علیه السلام بی رغبت زیرا که می اندیشیدند ایشان که این غلام نافرمان است - معنی دوم آنست که گرفتند یوسف علیه السلام را سقاء و همراهان او به معنی آخری شراء به معنی اشتراء است (بَخْسٍ) این دو معنی دارد ناقص و حرام ، در اینجا معنی دوم پسندیده است (مَعْدُودَةٍ) به آن گفته میشود که شمار آن آسان باشد واین کنایه از اندک است (وَكَانُوا فِيهِ) درصله زهد فی می آید به معنی عدم رغبت است - وضمیر بهِ به ثمن راجع است در وقتیکه ضمیر کَانوا به برادران راجع شود - یاضمیر فِیهِ به یوسف علیه السلام راجع است چون ضمیر وارد به همراهان او راجع شود - در این آیت دلیل به این مسئله است که اشیاء قیمتی را به بهای اندک خریدن جایز است به شرط رضا طرفین و به شرط فریب ندادن -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>