رُبَمَا ۶۲۸ اَلنَّحْل

ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۷۵﴾ وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۷۶﴾ وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۷۷﴾

بیان کرده اللّه تعالٰی مثال را بنده مملوک توانای ندارد بر هیچ چیزی و کسیکه دادیمش از نزد خود روزی نیک پس او خرچ میکند از آن پنهان و اشکارا آیا ایشان برابر میشوند همه صفات الوهیت اللّه تعالٰی یگانه راست بلکه اکثر مردمان نمیدانند ﴿۷۵﴾
و بیان کرده اللّه تعالٰی مثال دو مرد را که یکی از ایشان گنگ است قدرت ندارد بر هیچ چیزی و او بار گران است بر مالک خود هر کجا که توجه کند نیارد هیچ خیری آیا برابر است کسیکه که حکم میکند به انصاف و او به راه راست است ﴿۷۶﴾
و خاص اوراست (علم) چیزهای پنهان آسمانها و زمین و نیست معامله آمدن قیامت مگر مانند چشم زدن بلکه نزدیک تر از این است هرآئينه اللّه تعالٰی بر همه چیز تواناست ﴿۷۷﴾

[۷۵] در آیت رد بر کسانی است که اللّه تعالٰی را با مخلوق برابر میکنند و به این اشاره است که شما از خود برای اللّه تعالٰی مثالها پیش مکنید بلکه به بیان کردن مثالهای اللّه تعالٰی گوش نهید حاصل مثال اینست مانند که یک غلام باشد به هیچ چیزی توان ندارد قدرت و تصرف او بغیر اجازت مولیٰ نیست و شخص دیگر آزاد است که به او مال فراح حلال داده شده باشد و او از آن به اختیار خود خرچ میکند پس این هر دو به هیچ اعتبار برابر نیستند یعنی مالک و مملوک و غلام و مولیٰ برابر نیستند پس چگونه مشرکان برابر میدانند اللّه تعالٰی را که (او اللّه که مالک و متصرف است) به کسی که مملوک اللّه تعالٰی است و اختیار مستقل با او نیست اگر ملائيک است یا انسان است و یا جنیات است (مَمْلُوكًا) این را از سببی ذکر کرد که عبد به هر بنده گفته میشود اگر آزاد باشد یا غلام باشد (هَلْ يَسْتَوُونَ) چون به این صفت غلامان و مولیٰ ها زیاد است پس جمع ذکر کرد (الْحَمْدُ لِلَّهِ) این زیادتی است به وضاحت این مثال و اشاره است که همه صفات الوهیت برای اللّه تعالٰی یگانه است پس با او هیچ مخلوق شریک و مشابه شده نمی تواند -
[۷۶] این مثال دیگر برای رد بر مشرکین است تفصیل مثال اینست چنانچه یک شخص گنگ باشد و سخن گفته نمیتواند - بر هیچ جیزی قدرت ندارد یعنی دست و پای او کار نمیکند و او بر مالک خود بار گران است (ومالک اورا یک طرف دیگرطرف نقل میکند) و همچنین نگه داری او به دوش مولیٰ می باشد و هر چیز که از او طلب مکیند کدام خیر و فایده داده نمی تواند زیرا که نه میداند و نه می شنود - و دیگری آن شخصی است که امر و حکم به عدل و انصاف میکند قدرت دارد بر راه رفته میتواند بر راهی که به مقصد میرساند و تمیز را نیکو و بد را میتواند ، پس این هر دو هرگز برابر شده نمی توانند این مثال معبود باطل است که بت است یاصاحب قبر است او نیز گپ زده نمی تواند و دست و پاهایش کار کرده نمی تواند و در تغسیل و تکفین و نقل کردن محتاج به زنده است و اگر حاجتی از او طلب شود بر آورده نمی تواند زیرا که نه می شنود و نه میداند - و معبود حق که اللّه تعالٰی است امر کننده به انصاف است و قادر بر هر چیز است و مکمل نظام گرداننده همه عالم است - فرق مثال اول ودوم اینست که اول فقط به اعتبار نفی تصرف است و دوم به اعتبار نفی کلام و علم و سمع است باهمراه نفی از قدرت -
فایده: چون فرق نوع دوم در باره جانبین بسیار واضح است از این سبب هل یستوی را در بین ذکر کرد و در نوع اول فرق کم است در آنجا هل یستوون را در اخیر ذکر کرد -
[۷۷] این آیت تتمه مثال پیش است و رد برشرک فی العلم و فی التصرف است و مراد از ساعت آن وقتی است که در آن همه مخلوقات به سور دمیدن فنا میشوند یا همچنین دوباره زنده شدن همه یکجا با دمیدن سور دوم مثال آن وقت را با چشم زدن ذکر کرده است یعنی این وقت به قدری کوتاه میباشد مانند چشم زدن (أَوْ هُوَ أَقْرَبُ) چون چشم زدن جز از زمانه است پس مثال را دیگر بیشتر ساخت که آن وقت آنی است زمانی نیست و لمح البصر که زمانی است - و مانند این در آیت (۵۰) سوره قمر است -