قَدْ أَفْلَحَ ۸۵۴ النور

وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ ﴿۴۸﴾ وَإِنْ يَكُنْ لَهُمُ الْحَقُّ يَأْتُوا إِلَيْهِ مُذْعِنِينَ ﴿۴۹﴾ أَفِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ يَخَافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿۵۰﴾

و چون خوانده میشوند بسوی اللّه تعالٰی و رسول او تا فیصله کند در میان ایشان ناگهان یک گروه از ایشان اعراض کنندگان اند ﴿۴۸﴾
و اگر باشد برای ایشان فایده (دنیوی) می آیند بسوی او زود قبول کنندگان ﴿۴۹﴾
آیا در دلهای ایشان مرض است بلکه ایشان خوب در شک اند بلکه میترسند از اینکه ظلم کند اللّه تعالٰی بر ایشان و رسول او بلکه این کسان ایشانند ظالمان ﴿۵۰﴾

[۵۰،۴۹،۴۸] بعد از ذکر نور توحید به منافقان زجر میدهد که کوشش خاموش کردن این نور را میکنند در این آیات نه صفات منافقان را ذکر کرده است در آیت اول سه صفت در آیت دوم یک صفت در آیت سوم یک صفت در آیت چهارم چهار صفت (ثُمَّ يَتَوَلَّى) مطلب این است که اعمال مخالف مقتضی ایمان میکنند (مُذْعِنِينَ) به شتاب قبول میکنند لیکن این قبولیت از جهت حق پرستی نیست بلکه از جهت مفاد پرستی و خواهش پرستی است و مصداق این صفت در این زمانه مردمانی اند که در یک معامله به فیصله (شرعی) قرآن و سنت خوانده شوند پس اگر فایده و نفع ایشان نباشد میگویند که ما بر قانون مملکت (غیرشرعی) عمل میکنیم و اگر فایده و نفع برایش حاصل میشود میگوید من بر شریعت فیصله میکنم - همچنین ملایانی که مقلدین معتصب اند که در مقابله قرآن و سنت روایات فقهی را بدون دلیل قبول میکنند و میگویند که بر مقلد رجوع به قرآن و سنت منع است و میگویند که کلان های ما خوب می دانستند و اگر قدری مفاد برای ایشان اشکار میشود ، باز بر قرآن و سنت حواله میدهند (مَرَضٌ) مراد از این ضعف ایمان است اَم به معنی بَل است (ارْتَابُوا) یعنی در احکام قرآن و سنت شک میکنند و این زوال ایمان است (أَمْ يَخَافُونَ) یعنی بلکه به فیصله های قرآن و سنت نسبت ظلم و وحشت را میکنند چنانچه میگویند حد شرعی زنا و دزدی وغیره ظلم و سزاهای وحشی است و گفتن این عین کفر است در (بَلْ أُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ) اشاره است که در فیصله قرآن و سنت هیچ ظلم نیست بلکه در قوانین و رواج های خود ساخته این مخلوق ظلم صریح است -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>