وَقَالَ الَّذِينَ ۹۲۱ النمل

قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۴۴﴾ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ ﴿۴۵﴾

گفته شد به او درآی در این قصر پس چون دید گمان کرد بر آن حویلی آب و جامه برداشت از هردو ساق خود گفت او هرآئينه این قصری است ساخته شده از شیشه گفت وی ای پروردگار من هرآئينه من ظلم کردم برنفس خود واخلاص پرستش میکنم در اطاعت سلیمان علیه السلام مراللّه تعالٰی را که رب العملین است ﴿۴۴﴾
و هرآئينه فرستادیم بسوی ثمود برادر ایشان صالح علیه السلام را که پرستش کنید خاص اللّه تعالٰی را پس آنگاه ایشان دو گروه شدند مخاصمه میکردند ﴿۴۵﴾

[۴۴] این حکم به زن از دو جهت است - اول اینکه این زن است و بر زن لازم است که داخل خانه اقامت کند - وجه دوم این است که سلیمان علیه السلام برای او نشان میداد که مرا برای هدیه تو هیچ ضرورتی نیست بلکه اللّه تعالٰی برای من آن نعمت ها را داده است که برای تو نداده چون او حکم را قبول کرد که داخل شود آن قصر از شیشه یا از سنگ درخشنده ساخته شده بود واین زن آنرا هیچگاه ندیده بود پس گمان کرد که این حویلی آب است از این سبب جامه را از ساق برداشت سلیمان علیه السلام زود از دیدن چشم خود را دیگر طرف گردانید و او را به حقیقت فهمانید -
فایده ۱: این قول که جنیات به سلیمان علیه السلام گفته بود که بر ساق این زن موی ها است با او نکاح مکن لذا او این قصر برای این ساخت که بر ساق او نظر کند این صحیح نیست از سببی که انبیاء علیهم السلام بر ساقهای زنان اجنبی نظر نمیکنند و همچنین این روایات اسرائيلی است یهود برای بدنام کردن سلیمان علیه السلام این قصه ها را ساخته اند چون یقین بلقیس بر معجزه و صدق سلیمان علیه السلام بیامد از شرک توبه کرد و مطیع سلیمان علیه السلام شد -
فایده ۲: نکاح کردن سلیمان علیه السلام با بلقیس از روایات با دلیل صحیح ثابت نیست و همچنین به پادشاهی دوباره فرستادن و بعد از اسلام پادشاهی کردن او به هیچ دلیل صحیح ثابت نیست بلکه بعد از این لفظ قرآن که (ادخلی الصرح) برای خروج او نص صریح نیست - حکمت ها این است (۱) مطابق ضرورت مکانات عالیشان ساختن جایز است (۲) گاهی نظر انسان خطا میشود اگر چه هوشیار باشد (۳) بعد از آمدن حق ترک کردن باطل ضروری است (۴) کمال توحید بغیر از پیروی رسول شده نمی تواند -
[۴۵] این قصه سوم است این نیز مشتمل بر بسیار حکمت ها است و حکمت بزرگ در آن این است که انبیاء و اولیاء در سلامتی محتاج اللّه تعالٰی اند پس ایشان به دیگران سلامتی و نجات داده نمی توانند و این رد بر شرک فی التصرف است - حکمت های این آیت این است (۱) هر نبی بر توحید فرستاده شده (۲) به بیان کردن مسئله حق ضرور اختلاف پیدا میشود (۳) نسبت این تفرق و اختلاف به داعی حق شده نمیتواند - (يَخْتَصِمُونَ) اختصام آنها در سوره اعراف (۷۶،۷۵) ذکر شده است -