وَمَا لِيَ ۱۰۷۱ يٰسٓ
قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ﴿۲۶﴾ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ ﴿۲۷﴾ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ ﴿۲۸﴾ إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿۲۹﴾ يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۳۰﴾
گفته شد (بعد از مرگ او به روح) داخل شو به جنت گفت های افسوس است که قوم من میدانستند ﴿۲۶﴾
به آن سخنی که بسبب آن بخشیده است مرا پروردگار من و گردانید مرا از اکرام کرده شدگان ﴿۲۷﴾
و نفرستادیم ما بر قوم او بعد از مرگ او هیچ لشکری از آسمان و نیستیم ما نازل کنندگان (در این چنین وقت) ﴿۲۸﴾
نبودن هلاکت ایشان مگر یک آواز شدید در این وقت ایشان مرده افتادند ﴿۲۹﴾
های افسوس است بر چنین بندگان نمی آید به ایشان هیچ رسولی مگر ایشان به او استهزاء میکنند ﴿۳۰﴾
[۲۶] اکثر مفسرین نوشته اند که مردمان بر این شخص جمع شدند خیزها بر او زدند روده های او را بیرون کشیدند - به سنگها او را زدند - به چاه انداختند (به این مردمان اصحاب الرس گفته میشود) و در گلو او سوراخ کردند و در چوک آن شهر اویزان کردند به اره دو پاره ساختند این اقوال مختلف است مطلب یکی است که شهید ساختند - و چون به حدیث صحیح ثابت است که روح شهید در جنت داخل میشود از این سبب گفته شد (قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ) جسم او بر زمین مرده افتاده بود لیکن به روح آن خطاب شد (قَالَ يَا لَيْتَ) در جنت آرزو ایمان قوم را کرد این نهایت اخلاص او بود -
[۲۷] (بِمَا غَفَرَ لِي) مراد از این مسئله توحید است که سبب بخشش است و سبب اکرام است یعنی افسوس است که قوم من بر این مسئله علم و عقیده ندارند -
[۲۸] در این آیت هلاکت قوم او را به حقارت ذکر میکند یعنی اللّه تعالٰی می فرماید که من در هلاک کردن آنها به کدام لشکری محتاج نبودم آنها در مقابل قدرت اللّه تعالٰی حیثیت یک بال را ندارند (وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ) یعنی این عادت ما نیست که برای هلاک کردن یک قوم لشکری بفرستیم - اگر کسی سوال کند که در غزوه بدر ، احزاب ، حنین ملائیک فرستاده بود و به آن جنود گفته است؟ جواب این است که هلاک کردن دو نوع است یکی تباه کردن همه قوم به یکبار در این آیت مراد این است برای این اللّه تعالٰی لشکر نمی فرستد ، نوع دوم هلاک کردن اندک کسان در حالت جنگ است در آن حالت لشکر ملائيک را به حیثیت نصرت می فرستد و اللّه تعالٰی صاحب حکمت است -
[۲۹] در این آیت عذاب آن قوم ذکر است مفسرین نوشته اند که جبرائیل علیه السلام آمد و آستانه های دروازه های آن شهر را گرفت و صدای هیبتناک کرد به آن ایشان مردند در (خَامِدُونَ) تشبیه به خاموش شدن آتش است یعنی خشم و تکبر وغیره ایشان چنان خاموش کرده شد مانند که آتش خاموش شود و خاکستر ساخته شود -
فایده: اکثر مفسرین در باره این واقعه نوشته اند که این رسولان قاصدان از جانب عیسیٰ علیه السلام بودند - و به شهر انطاکیه فرستاده شدند و باز همراه ایشان یک چوپان (رجل مومن) همراه شد و او شهید کرده شد باز بر آن شهر عذاب آواز آمد و در تائيد آن یک حدیث را نیز ذکر میکنند که آنرا زمخشری در کشاف مرفوع نقل کرده است لیکن مفسر ابن کثیر بر آن به چندین وجوه رد کرده است وجه اول آنست که ، اذارسلنا الیهم ، فعززبثالثٍ ، اناالیکم مرسلون ، و جمله های بعدی آن اشکار دلالت میکند که ایشان از جانب اللّه تعالٰی فرستاده شده بودند - دوم اینکه آنها بر ایشان از سبب بشریت اعتراض کرده بودند گفته بودند ان انتم الابشرمثلنا ، بر قاصد بنده اعتراض بشریت شده نمی تواند - وجه سوم اینکه تاریخ نوشته است که انطاکیه شهر اولی از آن چهار شهرها است که بر عیسیٰ علیه السلام ایمان آورده بودند قدس، انطاکیه، اسکندریه، رومیه اگر ایمان آورده بودند پس چرا هلاک شدند و وجه چهارم آنست که در تفسیر آیت (۴۳) سوره قصص از اکثر سلف نقل شده که بعد از انزال تورات بر یک امت عذاب استیصالی نیامده است و در این آیت تصریح است که آن قریه (ده) همه هلاک شدند - و هر چه حدیث طبرانی و زمخشری است آن حدیث منکر است در سند ان حسین بن حسین الاشقر است و او شیعه و راوی ترک شده است پس معلوم شد که این واقعه واقعه یک قومی پیش از موسیٰ علیه السلام است - و شده میتواند که نام آن قریه نیز انطاکیه بود -
[۳۰] (يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ) در اینجا سوال این است که حسرة با شان اللّه تعالٰی مناسب نیست از سببی که حسرت پشیمان شدن و مانده شدن را اشکار میکند به کردن یک کار غیر مناسب بسیار جوابهای آن است جواب اول اینکه حسرة به معنی ویل و هلاکت است از یک روایت از ابن عباس رضی اللّه عنهما است جواب دوم این یک اخبار است از حسرة بندگان بر نفس های خود یعنی در این چنان وقت بندگان به انکار و تکذیب خود افسوس میکنند -