فَمَنْ أَظْلَمُ ۱۱۶۶ حٰمٓ السجدة

وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولَئِكَ يُنَادَوْنَ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ ﴿۴۴﴾ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ ﴿۴۵﴾ مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ﴿۴۶﴾

و اگر نازل میکردیم این قرآن را به زبان عجم هرآئينه میگفتند که چرا نیست جدا جدا آیات های او و آیا کتاب عجمی است و پیغمبر عربی است بگو این برای مومنان هدایت و شفاء است و آنهای که ایمان نمی آورند در گوشهای شان گرانی است و این قرآن بر ایشان حجت است این کسان چنان اند که آواز داده میشوند از جای دور ﴿۴۴﴾
و به تحقیق دادیم موسیٰ علیه السلام را کتاب (تورات) پس اختلاف کرده شد در آن و اگر نمی بود موعود عذاب که پیش مقرر شده از جانب پروردگار تو البته فیصله کرده میشد در میان ایشان و هرآئينه ایشان البته در شک اند از آن شک قوی ﴿۴۵﴾
هر که عمل کرده مطابق به سنت پس برای نفع خود اوست و هر که عمل بد کرده پس ضرر آن بر او است و نیست پروردگار تو هیچ ظلم کننده بر بندگان ﴿۴۶﴾

[۴۴] از این الی اخیر سوره باب سوم است در این جواب شبهه سوم است باز سبب عذاب را ذکر کرده است که آن اختلاف فی الکتاب است باز دلیل عقلی است به همراه تخویف اخروی باز چهار زجر است و در اخیر دلیل عقلی هشتم است - در این (۴۴) جواب شبهه مشرکان است چون صدق قرآن و رسول ذکر شد منکرین دیگر اعتراض کردند که این قرآن را به زبان عجمی چرا نمی آورد پس معلوم میشود که این را از نفس خود ساختهٔ جواب داده شد حاصل جواب این است که حالا شما یک شبهه میکنید اگر به زبان عجمی نازل میشد باز شما دو اعتراض میکردید یکی این لَوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ، از سببی که کدام تفصیل و وضاحت در لغت عربیه است چنبن در دیگر لغت ها نیست دوم این أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ، آیات کتاب عجمی است و رسول عربی است - فرق میان اعجمی و عجمی این است - اعجمی آنست که هیچ وضاحت کرده نمی تواند یکسان است اگر عربی باشد یا غیر عربی باشد و عجمی آنست که از نسب عربی نباشد اگر چه آن نیز گاهی فصیح و بلیغ مانند عرب میباشد (أُولَئِكَ يُنَادَوْنَ)‌ اشاره به مثال دیگر اینهاست یعنی ایشان که قرآن را نمی شنوند مثال آن مانند آن مردی است که او بسیار دور باشد و کسی به او آواز میدهد پس هیچ نمی شنود و نه میداند -
[۴۵] این تسلیت به نبی صل اللّه وعلیه وسلم است چنانچه در کتاب تو قرآن اختلاف این مردمان است همچنین در کتاب موسیٰ علیه السلام اختلاف کرده شده بود (وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ) این جواب سوال است چون قرآن حق است و این مردمان انکار میکنند پس بر ایشان عذاب چرا نمی آید حاصل جواب این است که اللّه تعالٰی عذاب ایشان را به حکم تقدیری به تعویق انداخته است و این احسان اللّه تعالٰی است -
[۴۶] این ذکر فریقین در وقت اختلاف و شک است و حال هر یکی را ذکر کرده است -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>