الم ۴۰ اَلٌبَقَرَة

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴿۱۰۲﴾ وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴿۱۰۳﴾

و پیروی کردند ایشان آنچه را می خواندند شیطانان (جنی و انسی) در عهد پادشاهی سلیمان علیه السلام و کفر نکرده سلیمان علیه السلام لیکن شیطانان کفر می کردند می اموختند مردم را جادو ، و آنچه که نازل شده بود به دو ملائیک در شهر بابل که هاروت و ماروت بودند و نمی آموختند هردو هیچیک را تا آنکه ایشان می گفتند (به طور نصیحت) که ما برای شما امتحان هستیم پس کفر مکن (با کردن سحر) پس می آموختند از هردو آنچه را که جدای می افگندند به آن درمیان مرد و زنش ، و نه بودند ایشان زیان رسانندگان به آن هیچ یک را مگر به امر اللّه تعالیٰ و می آموختند آنچه زیان می رساند ایشانرا و نفع نمی داد ایشانرا و به تحقیق ایشان می دانستند هر که گرفت سحر را نیست او را در آخرت هیچ بهره و البته بد است آنچه فروختند به آن نفس های خود را اگر میدانستند ﴿۱۰۲﴾
و اگر ایشان ایمان می آوردند و نگه میداشتند خود را (از شرک و جادو) هرآئینه پاداش از نزد اللّه تعالیٰ بهتر است اگر می دانستند ﴿۱۰۳﴾

[۱۰۲] در این آیت جواب های سوال دوم و سوم است سوال اول در باره سلیمان علیه السلام است سوال این بود که تو ائ پیغمبر شما سلیمان علیه السلام را در سلسله انبیاء ذکر می کنید حال آن که او جادوگر بود - پس شما صفت جادوگر را می کنید پس معلوم شد که شما نبی نیستید؟ جواب آن شد که سلیمان علیه السلام جادوگر نبود بلکه شیاطین جادو می کردند - و تفصیل آن این بود که سلیمان علیه السلام کتاب های جادو را جمع کرد و شیاطین را قید کرد و در اطاق خاص خویش در زیر تخت خویش آن کتاب ها را دفن کرد برای این که جادو ختم گردد وقتی که سلیمان علیه السلام وفات یافت شیاطین به مردم گفتند که سلیمان علیه السلام به توسط جادو پادشاهی می کرد و آن کتابها را کشیدند و مردم علم جادو را شروع کردند - (مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ) شیاطین انسی و جنی هر دو مراد است یا صرف انسی که از جنی انسان ها تعلیم گرفته نمی توانند - (عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ) در زمان پادشاهی آن یا در مقابله بادشاهی آن - (يُعَلِّمُونَ النَّاسَ) دلیل است که تعلیم سحر برای عمل و اشاعت کفر است - ( وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ) این جواب سوال سوم است سوال این بود که تو به جادو کفر گفتی و حال این که این علم آسمانی است اللّه تعالیٰ به ملائیک تعلیم داده بود و تو به این علم کفر میگویی معلوم شد که تو نبی نیستی؟ جواب داده شد که این علم به ملائیک داده شده بود برای امتحان مردم ، نه برای این که جایز است آنها برای مردم بیان می کردند که الفاظ فلانی و طریقه فلانی اگر شود سحر است خود را از آن نگاه دارید - پس این مردم یاد می گرفتند و به آن عمل می کردند - این قول منتخب است و دیگر اقوال نیز است آنها را در تفسیر احسن الکلام ببینید لیکن آن قصه را که بعضی مفسرین نوشته اند که در آن ذکر بد کاری با زهره و از زهره ستاره ساختن و آنها را درچاه بابل سزا دادن همه اسرائیلات است - ( وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولَا) یعنی اول بطور نصیحت برای ایشان می گفتند که ما برای شما امتحان هستیم یعنی یاد نگیرید و عمل به آن نه کنید - (مَا يُفَرِّقُونَ) یک مطلب این است که جادو می کردند مابین زن و شوهر جنگ و اختلاف پیدا می کردند مطلب دوم این است که جادو یاد می گرفتند پس کافر و مشرک می شدند و نکاح شان باطل می شد - (وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ) این هر دو آیت دلیل است که اللّه تعالیٰ در سحر تاثیر می اندازد اثر به حکم اللّه تعالیٰ می کند نظر کسی را بند می سازد وزبان کسی را بند می سازد خیال کسی را و عقل کسی را مختل می سازد لیکن سحر حرام و ، باطل و کفر است - (وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ) در این به دیگر اعمال اشاره است که به دین نقصان می رسانند مانند فلسفه ، نجوم کهانت وغیره -
[۱۰۳] این دعوت برای ایمان آوردن و توبه کردن آنها از تمام گناه ها است به دو شرط اول ایمان حقیقی و دوم تقوی از کفر شرک سحر وغیره -