وَالْمُحْصَنَاتُ ۱۸۲ النِّســاء

مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا ﴿۷۹﴾ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ﴿۸۰﴾ وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا ﴿۸۱﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا ﴿۸۲﴾

آنچه رسیده ترا از خوشی پس از فضل اللّه تعالی است و آنچه رسیده ترا از تکلیفی پس این از (سبب غلطی) نفس تست ، و فرستادیم ترا به مردم رسول و کافیست اللّه تعالی حاضر ناظر ﴿۷۹﴾
هرکه اجابت کرد حکم رسول را به تحقیق اجابت کرد حکم اللّه تعالی را و هرکه رو گردانید پس نفرستاده ایم ترا بر ایشان نگهبان ﴿۸۰﴾
و می گویند کار ما قبول کردن سخن تست و چون بیرون روند از نزد تو جلسه کنند یک گروهی از ایشان سوای آنچه را میگویند ، و اللّه تعالی می نویسد آنچه جلسات میکنند ، پس روی گردان از ایشان و خود را بسپار به اللّه تعالی ، و کافیست اللّه تعالی کار ساز ﴿۸۱﴾
آیا فکر نمیکنند در قرآن ، اگر میبود قرآن از جانب غیراللّه البته می یافتند آنها در آن اختلاف بسیار ﴿۸۲﴾

[۷۹]این آیت در رد قول منافقین در جمله گذشته است مطلب این است که خوشی خاص فضل اللّه تعالی است بالای اللّه تعالی حق واجب نیست و اگر از سبب عمل نیک باشد آن هم فضل اللّه تعالی است و اوقات بد از سبب غلطی انسان می باشد و در جمله آخری صدق رسول را ذکر کرده است - برای رد عقیده منافقین (شَهِيدًا) مراد از این شهادت اللّه تعالی برای صدق نبی صل اللّه و علیه وسلم است (فَمِنْ نَفْسِكَ) از سبب گناه نفس است خطاب برای نبی صل اللّه وعلیه وسلم است و مطلوب از آن امت اوست -
[۸۰] این ترغیب برای اطاعت رسول است پس از اثبات صدق آن - اطاعة اللّه را اطاعة رسول نه کرده است زیرا که علم اطاعة اللّه (که قرآن است) به اطاعت رسول حاصل می گردد و برعکس آن نمی شود (فَمَا أَرْسَلْنَاكَ) جزا پنهان است فلا یسئل عنک (ازتودرباره آن پرسان نمی گردد) -
[۸۱] این تنبیه به منافقین است و بدی آنها را ذکر می کند - در این آیت یک بدی آنها را ذکر کرده است (غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ) در این یک توجیه این است که تقول صیغه مونث است ضمیر آن به طایفه راجع است توجیه دوم این است که صیغه مخاطب است خطاب به نبی صل اللّه و علیه وسلم است -
[۸۲] این نیز تنبیه به منافقین است و یک بدی آنها را ذکر می کند و از این آیت اشکار گردید که مقصد قرآن صرف تلاوت کردن نیست بلکه تدبر کردن است - و در آیت دلیل بر صدق قرآن است یعنی اگر این کتاب اللّه تعالی نمی بود پس در آن بسیار خطاها و غلطی می بود ولی خطا و غلطی در آن نیست پس اشکار گردید که این کتاب اللّه تعالی است - مراد از اختلاف تناقص و غلط بودن است که یک سخن در مقابله سخن دیگر باشد - این در قرآن نیست - همچنین اختلاف و تفاوت در آن نیست و آن این است که برخی آنها دارای بسیار فصاحت بالا باشد و برخی کلمات افتیده باشد از مرتبه فصاحت و آنکه اختلاف قرائت است این اختلاف تلاوُم است مضر نیست زیرا که در مراد آن فرقی نمی آید -