قَالَ الْمَلَأُ ۳۸۸ الأنفال
وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ﴿۳۳﴾ وَمَا لَهُمْ أَلَّا يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُوا أَوْلِيَاءَهُ إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۳۴﴾ وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿۳۵﴾
و نیست اللّه تعالٰی که عذاب کند ایشان را و تا تو میان ایشان باشی ونیست اللّه تعالٰی هرگز عذاب کننده ایشان و حال اینکه ایشان مغفرت میخواهند ﴿۳۳﴾
و چه عذری است آنها را که عذاب نکند ایشان را اللّه تعالٰی (حالا) و حال آنکه ایشان باز می دارند مردمان را از مسجد حرام و نیستند ایشان صاحب اختیار آن مگر پرهیزگاران و لیکن بیشتر ایشان نمی دانند ﴿۳۴﴾
و نیست نماز ایشان نردیک خانه کعبه مگر صفیر کردن و کف زدن پس بچشید ائ کافران عذاب را به سبب آنکه کفر میکردید ﴿۳۵﴾
[۳۳] در این آیت دو جمله در جواب دو سوال است سوال اول اینست که چون ایشان عذاب می خواستند پس چرا بر ایشان عذاب نمی آمد و طلب آنها در زمانی بود که نبی صل اللّه وعلیه وسلم در مکه بود - جواب داده شد که پیغمبر در یک قوم موجود باشد پس بر آنها عذاب نمی آید - سوال دوم اینست که زمانی که نبی هجرت کرد باز چرا بر ایشان عذاب زود نمی آمد بلکه عذاب ایشان به غزوه بدر به عقب انداخته شد - جواب داده شد که از سبب استغفار خواستن به تعویق انداخته شد و در این استغفار دو قول است اول اینکه این مشرکین در حالت طواف غفرانک میگفتند پس این سبب به عقب انداختن عذاب شد ، از ابن عباس رضی اللّه عنه نقل است که استغفار گرچه از طرف فجار باشد دفع میگردد به آن بعضی از شرور و اضرار (قرطبی) حال آنکه به آن عذاب کامل دفع نمیگردد - قول دوم اینست که مراد از آن استغفار آن مومنانی است که از سبب ضعف هجرت نکرده بودند و آن در آیت (۲۵) سوره فتح ذکر است -
[۳۴] در این آیت بیان سبب آن عذابی است که بر مشرکان در بدر نازل شد و ذکر اثار عدم تقویٰ است (إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ) این دو معنی دارد اول اینکه صاحب اختیار مسجد صرف مردمان مومنان اند کفار حق منع کردن آنرا ندارند - معنی دوم اینست که دوستان اللّه تعالٰی متقیان اند نه دیوانه ها و مجذوب چنانچه این عقیده جاهلان است و رد تفصیلی آن را در روح المعانی کرده است و چنین در آیت های (۶۲-۶۳) سوره یونس است البته در اینجا مرتبه اول تقویٰ مراد است یعنی توحید و ایمان به معنی اولی و در سوره یونس تقویٰ کامل مراد است (وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ) اکثر به معنی کُل است یا وجه اینست که اندک ایشان با وجود علم عنادیان اند -
[۳۵] این نیز تنبیه برای منکرین است و بیان اثر نبودن تقویٰ است - این آیت دو معنی دارد اول اینکه مشرکین قریش طواف بیت اللّه را میکردند صفیر میکردند و کف میزدند و این در گمان ایشان عبادت بود - و اکنون مثال آن بعضی پیران اند که در وقت ذکر رقص میکنند و کف میزنند ، این همه خلاف شرع است این کار عاقلان نیست چنین قرطبی ذکر کرده است - تفسیر دوم اینست که آن نماز ایشان در نزد بیت اللّه آن همچنان برباد و عبث است چنانچه صفیر کردن و کف زدن عبث است این معنی را الوسی و راغب ذکر کرده است اشکار شد که در میان ایشان صلاة (نماز) بود لیکن از سبب شرک برباد بود و (مُكَاءً وَتَصْدِيَةً) به طریقه تشبیه است -