وَاعْلَمُوا ۳۹۴ الأنفال
وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿۴۸﴾ إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هَؤُلَاءِ دِينُهُمْ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۴۹﴾ وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ﴿۵۰﴾
و وقتیکه بیاراست شیطان برای کافران کردارهای ایشان را و گفت هیچکس غلبه کننده نیست بر شما امروز از مردم و هرآئینه من مدد کننده ام شما را پس چون روبرو شدند هر دو گروه باز گشت شیطان بر پاشنه های خود و گفت هرآئینه من جدایم از شما هرآئینه من میبینم آنچه شما نمی بینید هرآئینه من میترسم از اللّه تعالٰی و اللّه تعالٰی سخت عذاب کننده است ﴿۴۸﴾
وقتیکه میگفتند منافقان و آنانیکه در دلهای ایشان شک بود که فریفته اینها را دین ایشان و هر که بسپارید خود را بر اللّه تعالٰی پس هرآئینه اللّه تعالٰی غالب با حکمت است ﴿۴۹﴾
و اگر ببینی (ائ بیننده) چون میگیرند روح کافران را ملائیک میزنند روی های ایشان و پشت های ایشان را (و به ایشان میگویند) بچشید عذاب سوزان آتش را ﴿۵۰﴾
[۴۸] در این آیت پنج علت از دعوی اول است - حاصل اینست که ابلیس در روز بدر کافران را دلاور کرده بود باز چون ملائیک را دید فرار کرد - و اللّه تعالٰی ایشان را ناتوان ساخت و برای شما غنیمت داد پس در آن اختلاف مکنید - در روایت بیهقی آمده است که ابلیس در روز بدر به شکل سراقه بن مالک آمد (او سردار یک قبیله بود) و برای ابوجهل تشویق جنگ داد و دست یک مشرک را گرفته بود که حارث بن هشام بود به میدان جنگ رفت و چون جبرائیل علیه السلام را دید پس ترسید و فرار کرد - از این اشکار گردید که گاهی شیطان به شکل انسان میشود و مردمان را به گناه تشویق میکند و این دلیل براین است که شیطان ملائیک را میبیند - و از قتاده روایت است که ابلیس در انی اریٰ مالاترون راستگو بود و در انی اخاف اللّه دروغگو بود -
[۴۹] این نیز علت برای دعویٰ اول است که منافقین بر شما می خندیدند لیکن اللّه تعالٰی خندیدن ایشان را به پریشانی تبدیل کرد واین علت در علت پنجم پیش داخل است یعنی در آن ذکر شد محروم شدن کافران از مقصد خود و در این ذکر میشود خلاف شدن گمان منافقان مراد از (الْمُنَافِقُونَ) منافقان اعتقادی مدینه بود که به زبان دعویٰ ایمان میکند و در دل انکار کامل دارد (وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) مراد از آن مردمان دارای شک بودند که از مکه مکرمه و از دیگر اطراف به بدر آمده بودند ایشان نیز کافران اند زیرا که ایمان به شک حاصل نمیگردد (وَمَنْ يَتَوَكَّلْ) این صفت مجاهدین بدر است یعنی که ایشان در مقابله کافران بسیار بیرون شده بودند آن از سبب غرور نبود بلکه از وجه توکل بود -
[۵۰] در آیت های پیش حالات دنیوی کفار و منافقین ذکر شد پس در این آیت ترسانیدن است از عذاب هنگام نزع و در برزخ و این عذاب واقع شده بود بر آن مشرکانی که در بدر کشته شدند (يَضْرِبُونَ) به زدن در روی و دبر بسیار بی عزتی می آید از این سبب این را خاص کرد یا مراد از آن از هر طرف است و چنین در آیت (۲۷) نیز است (عَذَابَ الْحَرِيقِ) سوزاننده ظاهر و باطن هردو است -