وَاعْلَمُوا ۴۳۵ التوبة

وَلَا عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لَا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلَّا يَجِدُوا مَا يُنْفِقُونَ ﴿۹۲﴾ إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۹۳﴾

و نیست گناه بر آنهای که چون آمدند نزد تو تا مرکبی دهی ایشان را پس تو گفتی نمی یابم آنچه سوار کنم شما را برآن پس باز گشتن ایشان در حالیکه چشمهای ایشان جاری شد از اشک از روی غم برای اینکه نمی یابند آنچه خرچ کنند ﴿ ۹۲ ﴾
بیشک ملامتی بر آنهای است که اجازه میخواهند از تو (در پس ماندن از جهاد) حال آنکه توانگرانند خوش اند بر اینکه باشند با پس ماندگان و مهر نهاده اللّه تعالٰی بر دلهای ایشان پس ایشان نمیدانند ﴿ ۹۳ ﴾

[۹۲] در این نوع چهارم معذورین ذکر است یعنی کسی که برای سواری مرکبی نمی یابد و ایشان در وقت غزوه تبوک هفت (۷) کسان بودند به رسول صل اللّه وعلیه وسلم آمدند و طلب مرکبی از ایشان کردند لیکن در توان او دادن مرکبی نبود پس ایشان باز گشتند و تا دیر زمانی گریه میکردند و برای ایشان بکاوون گفته میشد - و قول دیگر این است که ایشان پاه پوش یا موزه خواسته بودند (تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ) در این کلام مبالغه جزا مقصد است از سببی که در اصل از موعهم تفیض من الاعین یا تمتلئ الاعین من الدموع ثم نقیض - ترجمه: اشک از چشمهای ایشان میریزد یا چشم ها پر اشک میگردد باز میریزد -
فایده: این آیت دلیل بر این است که در اختیار نبی صل اللّه وعلیه وسلم برای کسی سواری دادن نیز نیست برای جهاد گرچه در آن زمان زنده بود - پس در دست مرده ها چه اختیاری خواهد بود که مردمان مشرکین از مرده مرکب و غیره میخواهند -
[۹۳] در این تنبیه برای ثروتمندان منافقین است این در مقابله لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ و أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ است (أَغْنِيَاءُ) یعنی ایشان توان نفقه و سواری را دارند و معذور نیستند (رَضُوا) جمله مستانفه است علت برای طلب اذن ایشان است - و در (۸۷،۸۶) نیز چنین مضمون ذکر بود لیکن در آنجا آن اغنیاء مراد اند که بسیار ثروتمند هستند از این سبب برای ایشان اولوالطول گفته شده بود و در اینجا ثروتمندان اندک مراد اند که صرف بر نفقه و سواری قادر اند -