وَمَا مِنْ دَابَّةٍ ۵۲۹ يوسف
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۲۲﴾ وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿۲۳﴾
و چون رسید به جوانی خود دادیم او را (قوت) فیصله را و دانش دین را و چنین جزا میدهیم نیکوکاران را ﴿ ۲۲ ﴾
و فریب داد او را زنی که در خانه اش بود در باره نفس او و بست همه درها را و گفت اینجا بیا تو را میگویم گفت پناه میخواهم به اللّه تعالٰی بدرستیکه او پرورش میدهد مرا و نیکو ساخت جای سکونت مرا بدرستیکه نجات یافته نمیتوانند ظالمان ﴿ ۲۳ ﴾
[۲۲] از این آیت الی آیت (۲۱) مقام سوم است در این ذکر دیگر ابتلاء یوسف علیه السلام است از سبب زن عزیز مصر طلب کردن او و بسته کردن دروازه ها و به یوسف علیه السلام دعوت فحاشی دادن و اراده محکم کردن و به پشت او دویدن و پیراهن او را پاره کردن و بر او تهمت بستن - باز ذکر احسان اللّه تعالٰی بر یوسف علیه السلام است به اشکار کردن پاکدامنی او - به فیصله کردن یک شاهد - در این آیت (۲۲) ذکر احسان اللّه تعالٰی بر یوسف علیه السلام به دادن نبوت و دادن علم دین است (أَشُدَّهُ) به بلوغ گفته میشود و بعضی گفته اند از عمر ۱۸ الی عمر ۳۰ سالگی اشد میباشد - (حُكْمًا وَعِلْمًا) مراد از حکم نبوت است که به سبب آن فیصله میکند یا مراد به آن صرف قوت فهم فیصله کردن است وعِلماً بنابه اول تاکید است و بنا به دوم تعمیم بعد التخصیص است (وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ) اگر مراد از حکماً نبوت باشد پس اعتراض وارد میشود حاصل معنی این جمله شد که نبوت در بدل احسان داده میشود و حال اینکه در نزد اهل سنت والجماعت نبوت چیز کسبی نیست یعنی به ذریعه یک کسب و محنت حاصل نمی گردد؟ پس جواب اینست که نجزی به معنی عوض دادن نیست بلکه به معنی کفایت است از سببی که لسان العرب نوشته است جزی به معنی کفی نیز می آید پس معنی این شد (پس این چنین ما نعمت کامل برای انبیاء علیه السلام) میدهیم و انبیاء از پیدایش محسنین اند و اگر مراد از حکما دانش دین و فیصله ها باشد پس مراد از اشد منتهای جوانی است یعنی که با جوانی با احسان عمل کرده باشد پس با آن حکم و علم حاصل میگردد -
[۲۳] در آیت ذکر ابتلاء یوسف علیه السلام به سبب زن به سه طریقه است - اولی مُرَاوَدَة کردن - مراد از مراوده به چال و چالاکی به خود مایل کردن است - بعضی مفسرین گفته اند آن زن توصیف موهای ویرا کرد او جواب داد که با مردن اول اینها از انسان می افتند باز او توصیف چشم ها را کرد او گفت در قبر اول این به روی جاری میشوند باز او گفت که روی تو بسیار زیباست او گفت این نیز برای خاک است این همه حیله کردن را مراوده میگویند - طریقه دوم درها را بستن - و درها را از سببی جمع ذکر کرد که درهای آن خانه بسیار بود - و گرفتن یک شخص وقتی شده میتواند که همه درها بسته شود - طریقه سوم دعوت دادن یوسف علیه السلام بود به طرف خود (هَيْتَ لَكَ) این اسم است به معنی تعال و اقبل و مجاهد گفته است که این کلمه عربی است که استعمال میگردد برای تشویق کردن بر یک چیزی (قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ) این دلیل است که پیغمبران برای نجات یافتن از گناه و معصیت محتاج به اللّه تعالٰی اند (إِنَّهُ رَبِّي) مراد از این اللّه تعالٰی است - یا مراد از آن عزیز مصر است و اشکار شد که اطلاق رب بر غیراللّه جایز است به این شرط که مطلق نباشد یا اضافت عامه نباشد مانند رب العالمین ورب الناس زیرا این خاص است به اللّه تعالٰی (الظَّالِمُونَ) در این اشاره است که خیانت کردن در خانه مولی و بدکاری کردن ظلم است -