وَمَا مِنْ دَابَّةٍ ۵۳۲ يوسف

يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ ﴿۲۹﴾ وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ ﴿۳۰﴾ فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّينًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ ﴿۳۱﴾

ائ یوسف علیه السلام روگردان از (شایع کردن) این ماجرا و ائ زن طلب آمرزش کن برای گناه خود یقیناٌ تو بوده ای از خطاکاران ﴿ ۲۹ ﴾
و گفتند زنان درشهر که زن عزیز فریب میدهد غلام خود را در باره نفس او بدرستیکه محبت او درگیر کرده است دل او را هرآئينه ما بینیم او را در خطای ظاهر ﴿ ۳۰ ﴾
پس چون شنید این زن طعن ایشانرا جواب فرستاد بسوی ایشان و آماده کرد برای ایشان جای تکیه گاه و داد هر یکی از ایشانرا کارد و گفت یوسف را بیرون آی بر اینها پس چون ایشان او را دیدند بسیار بزرگ پنداشتندش (در زیبای) و بریدند دستهای خود را و گفتند پاکیست اللّه تعالٰی را این بشر نیست نیست این مگر ملک (فرشته) با عزت است ﴿ ۳۱ ﴾

[۲۹] در این حکم برای یوسف علیه السلام برای پنهان نگهداشتن این واقعه است و حکم برای زلیخا برای بخشش خواستن از یوسف علیه السلام است یا از شوهر خود یا از اللّه تعالٰی زیرا که ایشان ایمان داشتند بر اللّه تعالٰی با آمیختن شرک - و خشم نه شدن عزیز مصر بر زلیخا از اندک بودن غیرت بود - این چنین مدارک نوشته است - زیرا که به اعتبار فیصله لازم بود که به آن زن سزا میداد -
[۳۰] از این آیت الی آیت (۳۵) مقام چهارم است و در این مقام ذکر چهار مکر است اولی مکر زنان عام با زلیخا است با طعن زدن بر او دوم مکر زلیخا با زنها است - سوم مکرهمه زنها با یوسف علیه السلام است چهارم مکر آنهاست با مجبور کردن یوسف علیه السلام برای زندانی شدن و در این آیت (۳۵) طعن زنها بر زلیخا به ده طریقه است - اولی اینکه شوهردار است دوم اینکه شوهر او عزیز مصر است ، سوم اینکه این زن طلب کرده است ، چهارم اینکه در طلب کوشش و مبالغه کرده است ، پنجم اینکه طلب از غلام کرده است ، ششم اینکه تصریح کرده است در وقت طلب نفس او ، محبت کردن با او ، هشتم داخل شدن محبت به غلاف دل که به آن شغف گفته میشود ، نهم اینکه او در غلطی است ، و دهم اینکه غلطی او واضح است (شَغَفَهَا) شغف در اصل به غلاف دل گفته میشود یعنی محبت یوسف داخل غلاف دل این زن شده است و داخل به دل او رسیده است -
[۳۱] در این آیت ذکر دفع کردن طعن زنها را است از طرف زلیخا ، طعن زنها از جان خود و اشکار کردن عذر خود است در باره محبت او (بِمَكْرِهِنَّ) مکر از این سبب گفت ایشان این سخن را ذریعه می ساختند برای دین یوسف علیه السلام یا از این سبب که این غیبت بود و غیبت نیز مانند مکر کردن پنهان میباشد (مُتَّكَأً) مراد از آن تکیه ها و بالشت هاست یا مراد از آن خوراک است که در حالت تکیه میخورند و از این در حدیث رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم ضمناً منع آمده است (یعنی نبی صل اللّه وعلیه وسلم فرموده است که من با تکیه زدن خوراک نمی کنم) قول دیگر اینست که متکا به هر آن خوراک گفته میشود که به کارد بریده میشود - (سِكِّينًا) با کارد خوردن تهذیب آن زمانه بود (أَكْبَرْنَهُ) یعنی هیبت زده شدند از حسن و جمال ظاهری او بابودن حسن نبوت و اخلاق نیکو در حدیث صحیح آمده است که برای یوسف علیه السلام شطر (نصف) زیبای داده شده بود (وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ) مراد از قطع زخمی کردن است از سبب حیرانی ایشان بر حسن یوسف علیه السلام (حَاشَ لِلَّهِ) این کلمه عادتاً در وقت تعجب استعمال میگردد به معنی سبحان اللّه و معاذاللّه این دلیل است که آنها پاکی اللّه تعالٰی را قبول داشتند (إِنْ هَذَا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ) این تشبیه کردن در پاکدامنی است یعنی مانند ملائیک پاک است - یا تشبیه در زیبای است اگرچه ایشان ملائیک را ندیده اند لیکن ملائیک در زیبای مشهور اند چنانچه شیطان در بدشکلی مشهور است -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>