وَمَا مِنْ دَابَّةٍ ۵۳۵ يوسف

وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ ﴿۳۸﴾ يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿۳۹﴾ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۴۰﴾

و من تابع ام دین پدران خود را که ابراهیم علیه السلام و اسحاق علیه السلام و یعقوب علیه السلام اند جایز نیست ما را که شریک گردانیم با اللّه تعالٰی چیزی را این (توحید) فضل اللّه تعالٰی است بر ما و بر مردمان و لیکن بیشتر مردمان شکر نمیکنند ﴿ ۳۸ ﴾
ائ یاران زندان من آیا معبودان که جداجدا اند یهتر اند (برای معبودیت) یا اللّه تعالی که یکتای غالب است ﴿ ۳۹ ﴾
نمی پرستید بدون اللّه تعالٰی مگر نامهای چند که نهاده اید شما و پدران شما فرو نفرستاده است اللّه تعالٰی بر آنها هیچ دلیل نیست تصرف و اختیار مگر اللّه تعالٰی را حکم کرده که پرستش مکنید بجز او دیگری را اینست دین درست (به دلایل) و لیکن بیشتر مردمان نمیدانند ﴿ ۴۰ ﴾

[۳۸] و در این آیت اظهار یوسف علیه السلام ملت خود را است اجمالاً به این لفظ که (مِلَّةَ آبَائِي) و این هر سه انبیاء در آنوقت در شام ، فلسطین ، مصر و در عرب مشهور بودند با دین حنیفیت و این دلیل است که اتباع آباء (که انبیاء اند) در دلیل پیش کردن به کار است - و تفضیلاً به این لفظ (مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ) و این دلیل است که توحید دین همه انبیاء است - مِنْ شَيْءٍ در این لفظ بسیار تعمیم است از سببی که لفظ شَيْءٍ عام است و در سیاق نفی است دیگر عموم میخواهد و حرف مِن نیز برای تاکید عموم است پس این شامل است بتان را ، درختان ، سنگها ،‌ زیارت ها ، اولیاء ، پیران ، مقبره ها ، ملائیک و جنیات همه (لَا يَشْكُرُونَ) ناشکری بزرگ شرک کردن است -
[۳۹] بعد از تمهید به زندانیان دعوت میدهد (يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ) دراین لفظ شفقت و نرمی است یعنی من حق همراهی شما را ادا میکنم در سجن اشاره است که صرف همراهان زندان بودند همراهان دین نبودند و ابوبکر رضی اللّه وعنه با نبی صل اللّه وعلیه وسلم در دین همراه بود از این سبب گفته است لصاحبهِ اوفی الغار را پیش ذکر کرده است پس قول شیعه ها باطل است ایشان لصاحبهِ را بر یصاحبی السجن قیاس میکنند و میگویند که در این هیچ بهتری ابوبکر رضی اللّه عنه نیست (خَدَّ لَهٌم اللّه تعالی) در این رد بر شرک ربوبیت است به طریقه الزام حجت (مُتَفَرِّقُونَ) یک معنی اینست که حاجت های جداجدا مقرر شده اند - معنی دوم اینست که در مرتبه ایشان فرق است به نزد مشرکان از (خَيْرٌ) مراد اینست که سزاوار عبادت و ربوبیت است - (الْوَاحِدُ) یک معنی اینست که در ذات و صفات یکتا است مثل و شبیه و نظیر ندارد (الْقَهَّارُ) بر هر کس و هر کار غالب است و دیگر همه معبودان عاجز اند -
[۴۰] چون توحید ربوبیت مستلزم توحید الوهیت است پس در این آیت تفصیلاً رد است بر شرک فی العبادت و برشرک فی الحکم ، و مراد از اسماء آن اسماء صفتی است که مشرکان مشهور کرده است معبودان خود را به آن مانند مشکل کشا و غوث اعظم و ذمه دار فلج وغیره و که در آیت (۷۱) سوره اعراف اینرا ذکر کرده است (مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ) در لفظ (مَا أَنْزَلَ) و در (مَانْزَلَ) اشاره است که کدام وحی را اللّه تعالٰی یکباره نازل کرده است و یا اندکی اندکی نازل کرده است در آن هر دو برای مشرکان دلیلی نیست (إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ) حکم دو نوع است اول حکم تکوینی (یعنی نظام عالم را چلانیدن و تصرف کردن) دوم حکم تشریعی احکام عبادات ، اوامر و نهی و حلال و حرام ساختن اختیار این هر دو نوع صرف نزد اللّه تعالٰی است (أَمَرَ) به معنی حکم است ، یا امر بالتوحید و حاصل توحید (أَلَّا تَعْبُدُوا) است -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>