وَمَا مِنْ دَابَّةٍ ۵۳۹ يوسف

قَالَ مَا خَطْبُكُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَتُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۵۱﴾ ذَلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي كَيْدَ الْخَائِنِينَ ﴿۵۲﴾

گفت پادشاه (به زن ها) این چه است واقعه شما که فریب میدادید یوسف علیه السلام را در باره نفس او گفتند زن ها پاکی اللّه تعالٰی راست نشدیم خبر بر آن از هیچ نقصان گفت زن عزیز حالا ظاهر شد حق من فریب میکردم با او در باره نفس او و هرآئینه او از راست گویان است ﴿ ۵۱ ﴾
(این اقرار را از سببی کردم) که بداند او که هرآئینه من هیچ نقصان نکردم او را در غیابت او و هرآئينه اللّه تعالٰی کامیاب نمی کند مکر خیانت کنندگان را ﴿ ۵۲ ﴾

[۵۱] در آیت شهادت زن ها و زلیخا بر پاکدامنی یوسف علیه السلام است در روبرو پادشاه -
[۵۲] این نیز در قول زلیخا داخل است و مراد آن اینست که در وقت غایب شدن یوسف علیه السلام من در باره او هیچ خیانت نکرده ام به تهمت نهادن و نه به دروغ بر او - (وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي) دلیل بر این است که زلیخا اقرار کننده بر اللّه تعالٰی بود لیکن شرک میکرد -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>