ls

وَمَا أُبَرِّئُ ۵۴۴ يوسف

قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَكُمْ حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِي بِهِ إِلَّا أَنْ يُحَاطَ بِكُمْ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ﴿۶۶﴾ وَقَالَ يَا بَنِيَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ ﴿۶۷﴾

گفت یعقوب علیه السلام هرگز نه فرستم او را با شما تا آنکه دهید مرا عهدی محکم به نام اللّه تعالٰی که البته باز آرید او را به من مگر آنکه گرفتار کرده شوید پس چون دادند به او عهد محکم گفت اللّه تعالٰی بر آنچه میگوئیم نگهبان است ﴿ ۶۶ ﴾
و گفت او ائ پسران من در میائید از یک دروازه و درآئید از دروازه های چند و من دفع نمی توانم از شما هیچ چیزی (از مصیبت) اللّه تعالٰی را نیست تصرف (اختیار) مگر صرف اللّه تعالٰی راست من خویش را بر او سپرده ام و بر او خاص بسپارند خود را سپارندگان ﴿ ۶۷ ﴾

[۶۶] مراد آیت اینست که یعقوب علیه السلام از فرزندان خود منع نکرده است بلکه عهد محکم را طلب کرد و ایشان نیز با او عهد کردند و برای تاکید یعقوب علیه السلام این کلمه را گفت که (اللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ) و در (إِلَّا أَنْ يُحَاطَ بِكُمْ) مطلب اینست که اگر همه شما گرفتار کرده شوید باکی ندارد اگر بنیامین باشما گرفتار گردد و اگر شما باصحت و سالم هستید و بنیامین گرفتار شود این را نمی پذیرم (وَكِيلٌ) درصفت اللّه تعالٰی معنی آن است که بر او توکل شده میتواند یابه معنی حافظ است -
[۶۷] چون ایشان قصد سفر کردند بسوی مصر یعقوب علیه السلام برای ایشان ادب و طریقه را نشان داد که از یک دروازه داخل نشوید مراد از دروازه دروازه های شهر است یا مراد از آن راه ها است یک سبب آن این بود که بر آنها نظر بد نخورد زیرا که ایشان جماعت بزرگ بودند و دارای هیئت و صورت زیبا بودند - و احادیث صحیح بر این دلالت میکند که نظر شدن حق است - و در احادیث برای دفع کردن نظربد رقیات و دم کردن و دیگر طریقه های مختلف شرعی نیز ذکر است - لیکن برای دفع کردن نظر طریقه های غیر شرعی و تومار کردن منع است - مانند وشم (خال کوبیدن) و ابن قتیبه و خازن ذکر کرده است که در وقت نظر کردن از چشم نظر کننده چیزی جراثیم زهردار می برآید و بر معیون (نظر شده) میخورد و این همه به قدرت اللّه تعالٰی است - و وجه سوم این تدبیر اینست که این جماعت بزرگ است برای بار دوم به مصر میروند نشود که اهل مصر حسد کنند که این مردمان غله ما را ختم کردند پس برای حسد آنها این تدبیر را نشان داد (وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ) این دلیل اشکار بر این است که انبیاء علیه السلام از هیچکسی ضرر و مصیبت را دفع کرده نمی توانند اگر چه در قید حیات باشند - پس دیگر اولیاء و بزرگان بعد از مرگ به کدام نوع امداد مردم را خواهند توانست (إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ) حکم دو نوع است یکی حکم تکوینی یعنی تصرفات و اختیارات و دوم حکم تشریعی تعین تحلیل و تحریم کردن و شرع ساختن این هر دو بر اللّه تعالٰی خاص است در این با اللّه تعالٰی هیچکسی شریک شده نمی تواند (عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ) در این آیت بعد از تدبیر امر توکل را کرده است اشاره است که با همراه توکل استعمال اسباب است با اسباب هیچ منافات ندارد -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>