ls
وَمَا أُبَرِّئُ ۵۴۵ يوسف
وَلَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ مَا كَانَ يُغْنِي عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا حَاجَةً فِي نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَاهَا وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۶۸﴾ وَلَمَّا دَخَلُوا عَلَى يُوسُفَ آوَى إِلَيْهِ أَخَاهُ قَالَ إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۶۹﴾ فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ ﴿۷۰﴾ قَالُوا وَأَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ مَاذَا تَفْقِدُونَ ﴿۷۱﴾
و چون داخل شدند از درورازه های که امر کرده بود ایشانرا پدر ایشان نبود آن که دفع میکرد از ایشان از (مصیبت) اللّه تعالٰی چیزی را لیکن یک آرزو را که در دل یعقوب علیه السلام بود بجا آورد و بدرستیکه یعقوب علیه السلام صاحب دانش بود از سببی که داده ایم او را علم و لیکن بیشتر مردمان نمیدانند ﴿ ۶۸ ﴾
و چون داخل شدند بر یوسف علیه السلام جدا کرد با خود برادر خود را گفت برایش هرآئينه منم برادر تو پس اندوهگین مباش بررآنچه میکنند ﴿ ۶۹ ﴾
پس وقتیکه مهیا کرد برای ایشان سامان را پس نهاد جام را در سامان برادر خود بعد از آن آواز داد آواز کننده ائ اهل کاروان هرآئینه شما دزدید ﴿ ۷۰ ﴾
ایشان گفتند و روبرو شدند به آنها که شما چه چیز گم کرده اید ﴿ ۷۱ ﴾
[۶۸] در این دلیل بر اینست که تدبیر انسان مقابله تقدیر را کرده نمی تواند (مَا كَانَ يُغْنِي عَنْهُمْ) این تصدیق از جانب اللّه تعالٰی بر کلام یعقوب علیه السلام است که وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ که اشکار گردد که قول او صرف تواضع نه بلکه حقیقت بود (لَذُو عِلْمٍ) در اینجا مراد ازعلم اینست که با همراه تدبیر تقدیر دفع شده نمی تواند اگر چه تدبیر شرعی را اجرا کردن لازم است (لَا يَعْلَمُونَ) در این آن مردمان مراد اند که اسباب و تدبیر را موثر حقیقی میدانند -
[۶۹] از این آیت الی آیت (۷۹) مقام هفتم است - در این آیت حاضر کردن یوسف علیه السلام برادر خود را است در نزد خود و باز تدبیر کردن است بر نهادن سِّقَايَةَ (ظرف) در اسباب اوست و تهمت نهادن بر او برای دزدی کردن و حکم کردن او را برای غلام بودن الی مدت یکسال - و بیزار شدن از برادران او و تهمت نهادن دزدی از طرف برادران او بر یوسف علیه السلام و طلب نجات دادن برادر خود را از یوسف علیه السلام - و جواب یوسف علیه السلام برای ایشان ذکر شده است - در این آیت (۶۹) دوباره آمدن برادران یوسف علیه السلام ذکر است و باز یوسف علیه السلام او را برای خود طلبید و برای او راز را اشکار ساخت - و برای خود از سببی طلبید که یقین کند که این برادر من است و نیز برای او تسلیت بدهد و چنان اشکار میگردد که به او خبرداد بر این تدبیر باقی ماندن او (فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ) در این اشاره است که این برادران بعد از یوسف علیه السلام برای بنیامین تکالیف میرساندند -
[۷۰] سِّقَايَةَ و صواع: دو نام یک ظرف بودند زیرا که به این ظرف نیز شراب نوشیده میشد و بر آن پیمانه طعام نیز میشد (إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ) در این یک توجیه اینست که اعلان کننده این آواز را از جانب خود کرده بود و بر ایشان تهمت دزدی را به غالب گمان خود نهاده بود - توجیه دوم اینست که این آواز را به حکم یوسف علیه السلام کرده بود - و إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ ، به طریقه توریه است یعنی همزه (ء) استفهام در آن محذوف است - یا اینکه شما یوسف علیه السلام را از پدر دزدی کرده اید ولی در این بهتر توجیه اول است -
[۷۱] چون ایشان به مطابق دانای خود دزدی نکرده بودند از این سبب ایشان به آنها روی آوردند و پرسان کردند -