ls

وَمَا أُبَرِّئُ ۵۴۷ يوسف

فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِنْ وِعَاءِ أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ ﴿۷۶﴾ قَالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ قَالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكَانًا وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ ﴿۷۷﴾ قَالُوا يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ ﴿۷۸﴾

پس شروع کرد به سامان های شان پیش از سامان برادرش بعد از آن بر آورد آن ظرف را از سامان برادر خود چنین طریقه را نشان دادیم ما برای یوسف علیه السلام نبود که باز میداشت برادر خود را در قانون پادشاه مگر میشود آنچه اللّه تعالٰی خواهد بلند گردانیم در درجه ها کسی را که خواهیم و بالاتر از هر صاحب دانش دانائیست ﴿ ۷۶ ﴾
گفتند اگر دزدی کرده باشد این (پس جای تعجب نیست) زیرا که دزدیده است برادرش پیش از این پس پنهان داشت جواب این را یوسف علیه السلام در دل خود و اشکار نکرد آنرا برای ایشان گفت شما بدتر هستید از این در حال خود و اللّه تعالٰی داناتر است به آنچه بیان میکنید ﴿ ۷۷ ﴾
گفتند ائ عزیز هرآئینه او راست پدر پیر پس بگیر یکی را از ما بجای او هرآئينه ما می بینیم تو را از نیکوکاران ﴿ ۷۸ ﴾

[۷۶] به پالیدن سامان های برادران دیگر اول شروع کردند که ایشان شک نکنند که این ظرف را خود ایشان گذاشته اند (كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ) این جواب آن شبهه است که یوسف علیه السلام به پدر خود تکلیف داد و برادر خود را نیز بدنام کرد و اینکه شرعاً جایز نیست؟ حاصل جواب این است که این تدبیر را اللّه تعالٰی به یوسف علیه السلام فهمانده بود یوسف علیه السلام از دل خود نکرده بود و دلیل دیگر این إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ است که این کار به مشیت شرعی اللّه تعالٰی بود - اگر باز کسی شبهه کند که برای ما نیز چنین کار جایز است پس جواب داده شد به این لفظ که لِيُوسُفَ و لام اینجا برای تخصیص است یعنی این تدبیر خاص بود برای یوسف علیه السلام بر این قیاس کردن برای جواز حیله ها منع است و برای حیله اسقاط مروجه هیچ دلیل شرعی نیست (وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ) اگر کسی شبهه کند که اللّه تعالٰی نیز صاحب علم است - پس آیا بالاتر از او نیز علیم شده میتواند؟ جواب اینست که ذو عِلْمٍ به اللّه تعالٰی شامل نیست از سببی که حمل علم بر اللّه تعالٰی به واسطه ذو نقل شده ثابت نیست این آیت دلیل است که در علم بسیار تفاوت است برای هیچ عالم جایز نیست که بر علم خود فخر و تکبر کند و آخرین مرجع علم اللّه تعالٰی است -
[۷۷] چون بر ایشان دزدی ثابت شد پس ایشان خود را از آن پاک میکردند - پس گفتند که این بنیامین برادر خود ما نیست - برادر خودش دیگری بود -و او نیز دزدی کرده بود پس او نیز دزدی کرد - یوسف علیه ااسلام در این وقت برای ایشان جواب نداد (أَنْتُمْ شَرٌّ مَكَانًا) را پنهان گفت و (وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ) را اشکار گفت (فَأَسَرَّهَا) ضمبر برای ما بعد (أَنْتُمْ تعالٰی مَكَانًا) راجع است یا جواب کلمه آنهاست یا راجع است به حجت -
فایده: به نسبت دزدیدن بر یوسف علیه السلام ، قول برگزیده اینست که او از پدرکلان (پدر مادر) خود در طفولیت بت را پنهان کرده بود و شکستانده بود برای اینکه او شرک را ترک کند پس ایشان او را به دزدیدن بدنام کردند -
[۷۸] چون ایشان با پدر خود عهد کرده بودند که بنیامین را دوباره می آوریم از این سبب به عزیز مصز (یوسف علیه السلام) در خواست پیش کردند که در آن سه سخن بود: عذر اولی پیش کردن که پدر او پیر است - عوض پیش کردن که از ما یکی را به عوض او بگیر - سوم تعریف کردن عزیز مصر (یوسف علیه السلام) که صفات تو از محسنین است و پیش نیز با ما احسان کرده ای -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>