سُبْحَانَ الَّذِي ۶۵۵ بنی إسرائيل

وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا ﴿۳۳﴾ وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا ﴿۳۴﴾ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ﴿۳۵﴾ وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا ﴿۳۶﴾

و مکشید نفس را که حرام کرده است اللّه تعالٰی کشتن او را مگر به حق شرعی و هر که کشته شود به ظلم پس هرآئينه دادیم وارث او را اختیار پس باید که زیادتی نکند در کشتن هرآئينه او است امداد کرده شده ﴿۳۳﴾
و نزدیک مشوید به مال یتیم مگر به طریقی که آن نیک است (شرعاً) تا انکه برسد به جوانی خود و وفا کنید به عهد هرآئينه در باره عهد سوال کرده میشود ﴿۳۴﴾
و تمام کنید پیمانه را چون پیمانه میکنید و وزن کنید به ترازوی برابر این بهتر است و نیکو تر است از نگاه انجام ﴿۳۵﴾
و مرو پی چیزیکه نیست ترا هیچ دلیل بر آن هرآئينه گوش و چشم و دل در باره هریک از اینها از هرکس پرسان میشود ﴿۳۶﴾

[۳۳] در این نهی سوم است از ظلم که آن قتل است بغیر از سبب شرعی (سُلْطَانًا) مراد از این قدرت قصاص است به کمک پادشاه یا مراد از آن حجت شرعی برای قصاص است (فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ) اسراف در قتل به سه طریقه میباشد یکی اینکه به عوض قاتل شخص دیگری را قتل کند دوم اینکه در عوض یکی کسان بیشتری را قتل کند و سوم اینکه اعضاء مقتول را قطع کند این همه حرام است -
[۳۴] در این نهی چهارم از ظلم است که آن خوردن مال یتیم است و تشریح این آیت در آیت (۱۵۲) سوره انعام گذشته است در این آیت یک امر است و مراد از عهد هرآن چیزی است که اللّه تعالٰی به آن امر کرده باشد یا از آن نهی کرده باشد و همچنین بستن عقود در خانواده -
[۳۵] در این آیت دو امر است که خلاف کردن آن ظلم است (بِالْقِسْطَاسِ) قسطاس میزان در لغت عرب است اگر چه عرب عام به این اگاه نبودند و لغت رومیان با این موافق است لیکن این قول غلط است که میگویند که این لغت از روم گرفته شده است از سببی که قرآن خالص کتاب عربی است در این لفظ عجمی نیست (ذَلِكَ خَيْرٌ ) در این به فواید دنیوی اشاره است (وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا) اشاره به فواید آینده است -
[۳۶] در این نهی پنجم از ظلم است که آن بستن بهتان و پیروی کردن بدون دلیل است - (وَلَا تَقْفُ) معنی اینست که طعن مگو بر کسی از سخنی که نزد تو علم آن نیست و مراد از این بستن بهتان است و معنی دیگر اینست که پیروی مکن سخنی را که و حکم که برآن دلیل نباشد و (عِلْمٌ) به لفظ یقین و به غلبه ظن به هر دو شامل است و در این آیت ذکر سه اعضاء است و پرسان کردن درباره اینها اینست که این سه قوت چرا به ناحق استعمال شده است ، و پرسان نوع دوم اینست که به گوش سخنی را نشنیده باشد و دعوه میکند که من شنیده ام و همچنبن به چشم چیز را دیده نمی باشد و دعوه میکند که من دیده ام و در دل بر یک چیزی تفکر نکرده ودعوه میکند که من بر آن عالم هستم از این دروغ گفتن پرسان میشود -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>