سُبْحَانَ الَّذِي ۶۹۰ الکهف

وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا ﴿۳۵﴾ وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا ﴿۳۶﴾ قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا ﴿۳۷﴾ لَكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا ﴿۳۸﴾ وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مَالًا وَوَلَدًا ﴿۳۹﴾ فَعَسَى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا ﴿۴۰﴾ أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا ﴿۴۱﴾

و در آمد به یک باغ و حال آنکه او ظلم کننده بود بر جان خود گفت گمان نمیکنم که هلاک شود این هیچگاه ﴿۳۵﴾
و گمان ندارم که قیامت قایم شدنی است و اگر (بالفرض) باز گردانیده شوم بسوی پروردگار خود (در قیامت) خواهم یافت بهتر از آن جای رفتن ﴿۳۶﴾
گفت او را رفیق او و حال اینکه او جواب میداد آیا تو کفر(شرک) میکنی به آن ذاتی که پیداکرد ترا از خاک باز از نطفه باز ساخت ترا مرد ﴿۳۷﴾
لیکن من (میگویم) که اللّه تعالٰی پروردگار من است و نمی سازم شریک با پروردگار خود هیچکس را ﴿۳۸﴾

و چرا چون درآمدی به باغ خود چرا نگفتی (چنان میشود) که اللّه تعالٰی بخواهد و نیست قوت مگر با امداد اللّه تعالٰی اگر میبینی مرا کمتر ازت و در مال و اولاد ﴿۳۹﴾
پس امید است که پروردگار من بدهد مرا بهتر از باغ تو و بفرستد بر باغهای تو عذاب از جانب بالا پس گردد میدان صاف ﴿۴۰﴾
یا شود آب او خشک (در زمین) پس هرگز نتوانی آنرا اشکار کردن ﴿۴۱﴾

[۳۸،۳۷] در این آیت کلام موحد است - و اول تنبیه به آن مشرک برشرک اوست با دلیل عقلی که پیدایش اول انسان است و این دلیل در بسیاری از سوره ها ذکر است در (يُحَاوِرُهُ) اشاره است که مباحثه و مناظره برای اظهار حق ضروری است - و همچنین جواب دادن به باطل پرست ضروری است - (صَاحِبُهُ) از این جهت برایش صاحبه گفت که با او شریک مجلس بود برای دعوت کردن یا صاحب به معنی ناصح است یا از خانواده و قوم او بود و در آیت دوم اظهار عقیده توحید است (لَكِنَّا هُوَ اللَّهُ) تقدیر کلام اینست لکن اناقول هواللّه - در کلمه اول توحید است و در کلمه دوم رد شرک است و لفظ أَحَدًا در باره روح و ذی العقول استعمال میگردد ، نه برای بتان ،‌ بتان در آن تبعاً داخل اند - لَكِنَّا در اصل لکن انا است پس الف از میان دور شد و نون در نون مدغم شد -
[۴۱،۴۰،۳۹] در این اولاً تعلیم مومن برای کافر است به کلمات توحید در وقت داخل شدن به باغ و هنگام هر نعمت - و رد بر اوست برای آن کلماتی که او در هنگام داخل شدن به باغ گفته بود (مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ) معنی اینست چیزی که اللّه تعالٰی بخواهد همان میشود اگر ثروتمندی باشد یافقر باشد - و چیزی مال وغیره که جمع شده است این به قدرت و قوت اللّه تعالٰی است - و این کلمات را در هنگام هر نعمت خواندن بکار است و این قول ازبعضی سلف نقل است و آن حدیث مرفوع که در این باب از مسند ابویعلٰی نقل است در سند آن راوی ضعیف است که او عیسیٰ بن عون است و جزاء (إِنْ تَرَنِ أَنَا) مخذوف است یعنی لایضرنی ذالک (برای من این هیچ نقصان داده نمیتواند) (حُسْبَانًا) آن سنگ یا عذاب است که از آسمان نازل شود و واحد آن حسبانة است و حسبان به حساب نیز گفته میشود باز در این مضاف مقدر شود (عذاب الحسبان) و ابن کثیر گفته است که حسبان به باران طوفانی نیز گفته میشود و این قول از سبب اعتماد رَجُلِ مومن و توکل علی اللّه از دهان او صادر شده بود - و اللّه تعالٰی موافق او اجابت کرد و این از کرامت قبیله است چنانچه در حدیث صحیح ذکر است (رُبَّ اَشعَثَ اغبرلو اقسم علی اللّه لابره) چندین بار مردمان ژولیده سر گردالود که بر کاری قسم اللّه تعالٰی را بخورند اللّه تعالٰی آنرا اجابت میکند - و یا این جمله به معنی دعا است و اللّّه تعالٰی دعا اورا قبول کرد -