سُبْحَانَ الَّذِي ۶۹۱ الکهف

وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا ﴿۴۲﴾ وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا ﴿۴۳﴾ هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا ﴿۴۴﴾ وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِرًا ﴿۴۵﴾

و فرا گرفته شد اموال او (در عذاب) پس آغاز کرد مالید کف دست خود را برآنچه خرچ کرده بود در آن و آن (باغ ها) افتاده بود بر سقف های خود و می گفت های افسوس است که نمی گردانیدم با پروردگار خود شریک هیچ ﴿۴۲﴾
و نبود او را هیچ گروهی که امداد کندش به جز از اللّه تعالٰی و نبود او انتقام گیرنده ﴿۴۳﴾
در همچو وقت تصرف و اختیار اللّه تعالٰی یگانه راست یقیناً او بهتر مزد دهنده است و بهتر نتیجه دهنده هست ﴿۴۴﴾
و بیان کن برای ایشان مثال زندگانی دنیا را مانند آبی که ببارانیم از جانب بالا پس بسیار بروید به سبب او بوته از زمین پس شود ذره ذره که می پرانندش باد ها و هست اللّه تعالٰی بر همه چیز توانا ﴿۴۵﴾

[۴۲] در این آیت ذکر عذاب دنیوی و حسرت کردن او کافر است و در هنگام بسیار افسوس انسان هر دو کف دست خود را بایکدیگر می مالد و به سبب عذاب به این قول اشاره کرد (يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا) و لفظ بِثَمَرِهِ به همه باغها و اموال او شامل است -
[۴۳] این رد شرک فی التصرف است که معبودان باطله و دیگر اهل قوت عذاب اللّه تعالٰی را و مصیبت را دفع کرده نمیتوانند (فِئَةٌ) به آن گروهی و جماعتی گفته میشود که در هنگام مصیبت به آن رجوع و پناهی حاصل میگردد مراد از این معبودان باطله و رفیقان و پیروان این شخص است -
[۴۴] در این اثبات اختیار و تصرف خاص برای اللّه تعالٰی است (الْوَلَايَةُ) با زبر و زیر واو درصفت اللّه تعالٰی یکسان است یعنی به معنی قدرت و سلطنت است - و در صفت مخلوق ولایت به قدرت گفته میشود - و ولایت به دوستی نیز گفته میشود مراد از (هُنَالِكَ) وقت عذاب است اگر در دنیا باشد یا در آخرت باشد (هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا) یعنی آن اعمالی که با اخلاص برای اللّه تعالٰی است ثواب و عاقبت او نیکو و بهتر است و لفظ خیر در اینجا تفضیلی نیست بلکه صفتی است یعنی نسبت در آن برای مقصد دیگری نیست -
[۴۵] این تزهید فی الدنیا به طریقه دوم است آن اینکه دنیا حقیر و فانی است برآن غرور کردن بکار نیست - واین فنا و حقارت را به طریقه مثال بیان کرده است - و مانند این مثال در آیت (۲۴) سوره یونس نیز است حاصل مثال اینست که با باران بوته های بسیار و مختلف بروید و باز بعد از مدتی خشک شود و ذره ذره شود و با بادها پرانیده شود و میدان خالی باقی بماند همچنان این دنیا به مانند آب است (۱) آبی که بر جای ایستاده نمیشود (۲) و بریک حالت همیشه باقی نمی ماند (۳) وکسیکه در آب داخل شود بدون تر شدن مانده نمیتواند (۴) و اگر آب برابر باشد فایده میدهد و اگر از حد بگذرد تباهی میکند این همه حالات و اوصاف از دنیا نیز است در یک جاه باقی نمی ماند همچنان دنیا با انسان به یک حالت نمی باشد حالت آن تبدیل میگردد همچنین کسی که در دنیا داخل شود از فتنه آن نجات یافته نمیتواند - همین گونه دنیا که از حد زیاده شود سبب تباهی میگردد - و بوته های مختلف اشاره به اموال مختلف دنیا است - و چون آن بوته ها خشک شود و به هوا برود به همین گونه اموال دنیا ختم میگردد و فنا میگردد (مُقْتَدِرًا) به سبب زیادت حرف تا مبالغه در قدرت است -