قَالَ أَلَمْ ۷۵۴ طٰهٰ
وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْمًا ﴿۱۱۱﴾ وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا وَلَا هَضْمًا ﴿۱۱۲﴾ وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا ﴿۱۱۳﴾ فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا ﴿۱۱۴﴾ وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿۱۱۵﴾
و عاجز شوند همه روی ها بحضور زنده گرفت کننده و هرآئينه نا امید اند (از هر خیر) کسیکه برداشت بر خود (بار) شرک را ﴿۱۱۱﴾
و کسیکه کند عمل از عمل های نیک و حال آنکه او مومن باشد پس نه خوف ستمی دارد و نه از زیان ﴿۱۱۲﴾
و چنین نازل کردیم این قرآن را بیان کننده صاف و گوناگون بیان کردیم در این عذاب ها را تا که ایشان بپرهیزند یا پیدا کند برای ایشان فکری ﴿۱۱۳﴾
پس بلند مرتبه است اللّه تعالٰی که پادشاه حق است و شتاب مکن به قرآن پیش از آنکه تکمیل کرده شود بسوی تو وحی آن و بگو ائ رب من زیاده کن علم مرا ﴿۱۱۴﴾
و هرآئينه ما حکم کرده بودیم به آدم علیه السلام پیش از این پس فراموش کرد و نیافتیم در او قصدی (برای گناه) ﴿۱۱۵﴾
[۱۱۱] این نیز دلیل پیش است که ایشان بلا اجازت شفاعت کرده نمی توانند از سببی که در روز قیامت همه به اللّه تعالٰی عاجز میباشند و این نیز در تخویف داخل است مراد از (الْوُجُوهُ) روی ها و پیشانی اند یا مراد از آن مردمان کلان کلان اند و مراد از ظُلْمًا در این آیت شرک است -
[۱۱۲] در این آیت بشارت است - و فرق بین ظُلْمًا و هَضْمًا این است که ظلم به منع کردن همه حق میگویند و هضم به منع کردن بعضی از حق میگویند ، یا مراد از ظلم زیاده کردن گناهان است و مراد از هضم کم کردن نیکی است و ظلم در لغت از اضداد است به معنی زیادتی و کمی هر دو استعمال میگردد -
[۱۱۳] در این آیت ترغیب به قرآن است ، و در این آیت دو فایده قرآن ذکر است - به طریقه مانعة الخلو یعنی از این هردو فایده خالی نخواهد بود و جمع هر دو فایده نیز امکان دارد - و فرق بین هر دو فایده این است که مراد از تقویٰ عمل کردن بر قرآن است از جهت ترس عذاب اللّه تعالٰی - و مراد از ذکر احداث وعظ قبول کردن است ، به وجه رغبت یا مراد از تقوی ترک کردن شرک کفر و گناهان است و مراد از ذکر توحید و ایمان و پیدا شدن طاعات است -
[۱۱۴] در این آیت اول بیان توحید است که آن نتیجه صدق قرآن است که در آیت پیش ذکر شد و در این آیت اثبات علو برای اللّه تعالٰی است و باز بیان ادب خواندن قرآن است و مطلب اول این ادب این است که چون جبرائيل علیه السلام قرآن را نازل میکند پیش از فارغ شدن آن در خواندن قرآن شتاب مکن - و مانند این در سوره قیامه نیز ذکر است - و معنی دوم ادب این است تا که به مراد قرآن اگاهی نداری پیش از آن بیان مکن - پس مراد از وحی بیان و تفسیر آن است - و این معنی را نیز قرطبی از مجاهد نقل کرده است - و در اخیر آیت تعلیم دعا برای زیاده شدن علم است که وحی است این دلیل بر این سخن است که نبی صل اللّه وعلیه وسلم به زیاده شدن علم محتاج بود پس امت او ضرور محتاج است و از این معلوم شد که علم پیغمبران کلی و محیط نیست از سببی که برای زیاده شدن محتاج است و این دلیل بر فضیلت علم است از سببی که اللّه تعالٰی دعا زیاده شدن آنرا فهمانده است و چون نبی صل اللّه وعلیه وسلم این دعا را میخواند از این جهت الی وفات بر او وحی نازل میشد و این در حدیث مسلم وارد است -
[۱۱۵] در این ابتداء واقعه آدم علیه السلام است و بیان عذر آدم علیه السلام است - و ربط آیت با پیش این است که در آیت پیش ترغیب در باره قرآن کریم بود پس در این تحذیر (بیم دادن) است از نسیان مانند آدم علیه السلام وعزم به معنی قصد است یعنی آدم علیه السلام قصداً گناه نکرده بود - در اینجا نسیان به معنی حقیقی است به معنی ترک نیست و ابن کثیر این روایت را از ابن عباس رضی اللّه عنهما به نقل سعید بن جبیر و ابن ابی طلحه آورده است و چون نسیان به معنی خودش است پس این دلالت نمیکند به گناه کردن آدم علیه السلام -