وَقَالَ الَّذِينَ ۸۹۴ الشعراء

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ﴿۱۱۰﴾ قَالُوا أَنُؤْمِنُ لَكَ وَاتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُونَ ﴿۱۱۱﴾ قَالَ وَمَا عِلْمِي بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۱۲﴾ إِنْ حِسَابُهُمْ إِلَّا عَلَى رَبِّي لَوْ تَشْعُرُونَ ﴿۱۱۳﴾ وَمَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۱۴﴾ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ ﴿۱۱۵﴾

پس بترسید از اللّه تعالٰی و اطاعت کنید مرا ﴿۱۱۰﴾
گفتند آیا ایمان آوریم بتو حال آنکه پیروی کردند ترا مردم حقیر ﴿۱۱۱﴾
گفت او نیست علم من به (حقیقت) آنچه که ایشان عمل میکنند ﴿۱۱۲﴾
نیست حساب ایشان مگر بر پروردگار من اگر ایشان می دانستند ﴿۱۱۳﴾
و نیستم من رانندهٔ مومنان ﴿۱۱۴﴾
نیستم من مگر ترساننده اشکارا ﴿۱۱۵﴾

[۱۱۰] این جمله را تکرار کرده است که مراد از تقوی پس از دوری از شرک و کفر حفاظت خود از دیگر گناهان است و مراد از اطاعت پیروی در اعمال است پس از پیروی در عقاید -
[۱۱۱] بعد از بیان دعوت تکذیب قوم را ذکر میکند و این تفصیل کذبت است و در این جمله از جانب کفار مقصد سه سخن است - اول اینکه کننده کارهای حقیر و ضعیف و مردم بی عزت اند و چنین همه مردمان باطل پرست مردمان حق پرست را بطور حقارت می بینند اگر چه حق پرست در نسب بلند باشند از این سبب در اینجا از أَرْذَلُونَ پائین بودن نسب مراد نیست - مقصد دوم این همراهان در دل بتو ایمان نیاورده اند هیمن طور پیروی جزئی و اشکار میکنند - مقصد سوم این است که ایشان ارذل اند و ما اشرف (از جهت ثروت) هستیم لذا ما در مجلس نشستن به همراه ایشان را بد میدانیم پس ایشان را از مجلس خود دور کن از این سبب در سه آیات بعدی به ترتیب جواب این سه سخن را میدهد -
[۱۱۲] در این جواب سخن اول است مراد اینکه من از کارهای حقیر ایشان اطلاعی ندارم -
[۱۱۳] این جواب سخن دوم است که علم ایمان دل نزد من نیست حساب او با اللّه تعالٰی است از این سبب در شرع اعتبار به ظاهر حال است -
[۱۱۴] این جواب سخن سوم است حاصل این است که اعتبار به ایمان ایشان است به غربت ایشان نمی نگریم و اهل ایمان را از خود رانده نمی توانم -
[۱۱۵] اشاره است که من هر کار را به اجازت اللّه تعالٰی میکنم و در مسئله رعایت هیچ کس را نمی کنم -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>