فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ ﴿۲۲﴾ إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَأُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِيمٌ ﴿۲۳﴾ وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لَا يَهْتَدُونَ ﴿۲۴﴾
پس درنگ کرد کمی وقت (باز آمد) پس گفت احاطه است در علم من آنچه که تو احاطه نکرده ئی در علم خود و آورده ام بتو از شهر سبا خبر یقینی ﴿۲۲﴾
هرآئينه من یافتم یک زنی را که پادشاهی میکند بر ایشان و داده شده است او را از هر چیز ضرورت از پادشاهی و او را تختی است باشان بزرگ (گرانبها) ﴿۲۳﴾
و یافتم او را و قوم او را که سجده میکنند آفتاب را بجز اللّه تعالٰی و آراسته است برای ایشان شیطان عمل های ایشان را پس بازداشته ایشانرا از راه (حق) پس ایشان راه (حق) نمی یابند ﴿۲۴﴾
[۲۲] یعنی هدهد وقت کم غیر حاضر بود باز زود حاضر شد و عذر را پیش کرد و از سزا نجات یافت - حکمت های آیت (۱) بدون ضرورت وقت بسیار از وظیفه خود غیرحاضر شدن بکار نیست (۲) گاهی از شخص ادنیٰ علم همچنین سخنی میباشد که با شخص اعلیٰ آن نمی باشد (۳) و این ابتلاء از جانب اللّه تعالٰی بر عالم بزرگ میباشد تا که بر علم خود تکبر نکند (۴) این دلیل است که برای سلیمان علیه السلام علم غیب نبود با شهادت هدهد (۵) در تفسیر سراج المنیر گفته است که این رد بر شیعه ها است که ایشان میگویند که از امام زمانه از علم ها هیچ علم پنهان نمیباشد و همچنین عقیده بریلیان است در باره نبی صل اللّه وعلیه وسلم آخرین و از جاهلان عام در باره پیران خود - (۶) و اولاً خبر اجمالی و باز به تفصیل کردن آن در خبر وقعت و عظمت پیدا میشود در اینجا در جمله اول (احطت بمالم تحط به) ابهام است و در جمله دوم و جئتک من سباٍ تفصیل است (سَبَإٍ) ابن کثیر نوشته است که به جای آنها مآرب گفته میشد و از صنعاء یمن سه میل دور بود -
[۲۳] این بیان آن خبر است و هدهد امور عجیبه را شرعاً یا عادتاً ذکر میکند به طریقه تعجب - اول تعجب میکند از پادشاهی زن و این عادتاً نیز سخن خلاف غیرت است و شرعاً نیز ناجایز است - دوم تعجب است از کثرت اسباب پادشاهی که در آن زمانه به اسبابی ضرورت بود همه نزد او بود این مراد از كُلِّ شَيْءٍ است - سوم تعجب از تخت اوست از سببی که چنین تخت نزد سلیمان علیه السلام نبود چرا که که انبیاء علیهم السلام اصراف نمی کنند - حکمت این است که این پادشاهی کلان را اللّه تعالٰی از علم سلیمان علیه السلام پنهان نگهداشته بود برای بسیار مصلحت ها و دلیل اشکار است که پیغمبران علم بکلُّ شَيْءٍ ندارند - (عَرْشٌ) عظمت آنرا مفسرین به طریقه های مختلف نوشته اند و خبر خاص این است که این را برای عبادت آفتاب یک ذریعه ساخته بود در آن سه صدو شصت طاق ها چنان ساخته بود که هر روز آفتاب در طاق جدا جدا اشکار میشد و ایشان برای او سجده میکردند از این سبب بعد از آن وجدتها آه را بغیر حرف عطف ذکر کرده است -
[۲۴] در این سخن اضافی بسیار عجیبه را ذکر میکند که آن شرک زن و قوم اوست با شرک بالکواکب شرک بسیار قبیح است از این سبب این را مستقل ذکر کرد و چهار سخن را جدا به ترتیب ذکر کرده است اول سجده کردن به آفتاب باز این عمل را بد ندانستن بلکه نیکو پنداشتن به وسوسه شیطان باز به سبب این از توحید و علم و عمل منع شدن باز از سبب آن از هر نوع هدایت محروم باقی ماندن - حکمت این است (۱) که مشرک شرک میکند او برایش کار نیکو اشکار میگردد (۲) و از سبب آن از شنیدن حق محروم میباشد -