أَمَّنْ خَلَقَ ۹۷۰ العنكبوت

إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿۳۴﴾ وَلَقَدْ تَرَكْنَا مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿۳۵﴾ وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْيَوْمَ الْآخِرَ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿۳۶﴾ فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ ﴿۳۷﴾ وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَيَّنَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ ﴿۳۸﴾

هرآئينه ما فردو آورندگانیم بر اهل این قریه عذاب سخت را از طرف آسمان به سبب آنچه نافرمانی میکردند ﴿۳۴﴾
و هرآئينه گذاشتیم ما برای آن قریه نشانه اشکار را برای عبرت قومی که عقل دارند ﴿۳۵﴾
و فرستادیم بسوی مدین برادر ایشان شعیب علیه السلام را پس گفت ائ قوم من بپرستید خاص اللّه تعالٰی را و ایمان بدارید روز آخرت را و مگردید در زمین فساد کنندگان ﴿۳۶﴾
پس تکذیب کردند او را پس گرفت ایشان را زلزله پس گردیدند (در وقت صیح) در خانهای خود مرده پیوست به زمین ﴿۳۷﴾
و هلاک کردیم ما عاد و ثمود را و خوب اشکار است برای شما (حالات ایشان) از مکانات ایشان و تزئین داده بود برای ایشان شیطان اعمال ایشان را پس باز داشت ایشان را از راه توحید و بودند دانایان ﴿۳۸﴾

[۳۴] بعد از بشارت نجات انذار است به عذاب قوم در (رِجْزًا) اشاره است به باران سنگها به همراه صیحه که از جانب آسمان نازل میگردد یا من السماء به معنی مقّدر من السماء است -
[۳۵] (آيَةً بَيِّنَةً)‌ مراد از این ویرانه های ایشان یا سنگهای نازل شده که تا بسیار وقت باقی بود یا آب سیاه یعنی بحر اسود حصه آن که حیوان در آن زنده باقی مانده نمیتواند -
فایده: در واقعه نوح علیه السلام و ابراهیم علیه السلام دلیل قدرت را در آنجا ذکر کرده بود و در واقعه لوط علیه السلام دلیل قدرت را به انجاء ذکر کرده بود و در واقعه لوط علیه السلام دلیل قدرت را به هلاکت ذکر کرده است اشاره است که در هردو حالت دلیل قدرت اللّه تعالٰی است همچنین در واقعه نوح علیه السلام (الْعَالَمِينَ) گفت از سببی که امثال کشتی در همه عالم است مردم از آن عبرت گرفته میتوانند و در واقعه ابراهیم علیه السلام تخصیص مومنان را کرد از سببی که در آن آیات تشجیع و تسلیت است و او بر مومنان خاص است و در واقعه لوط علیه السلام لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ گفت از سببی که ویرانه های ایشان در جای خاص است و کسانی که بر آن میگذرند و عقل دارند ایشان از آن عبرت گرفته میتوانند -
[۳۶] این قصه چهارم است برای بیان ابتلاء چهارم که آن تکالیف به شعیب علیه السلام است که در سوره هود و شعراء تفصیلاً ذکر است و تکذیب قوم او (به طریقه بسیار بی ادبی چنانچه در سوره هود ذکر شده است) و در واقعه او دعوت به توحید است و به عقیده یوم آخر و منع از هر نوع فساد است یعنی شرک و خیانت در پیمانه و وزن و در اموال مردم -
[۳۷] (الرَّجْفَةُ) به سبب صیحه زلزله زمین یا از دلها پیدا شده بود از این سبب در سوره هود صیحه ذکر است و در سوره اعراف و اینجا رجفه ذکر کرده است - باز چون در رجفه هیبت خود آن زیاد بود از این سبب به ذکر کردن جمع دار ضرورت نیست و هیبت صیحه از رجفه اندک است از این سبب برای زیادت هیبت دیار را با صیحه جمع ذکر کرده -
[۳۸] معنی بعض است پس فاعل است از سببی که بعضی ویرانه های ایشان باقی بود (فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ) یعنی شرک و بدعات وغیره نیکو اشکار شدن سبب برای منع شدن از توحید و سنت است (مُسْتَبْصِرِينَ) این جواب وهم است که شیطان از سببی ایشان را فریب داده بودند که ایشان ساده لوح بودند ، جواب داده شد که ایشان بسیار هوشیار بودند -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>