وَمَا لِيَ ۱۱۰۷ ص

فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ ﴿۳۲﴾ رُدُّوهَا عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحًا بِالسُّوقِ وَالْأَعْنَاقِ ﴿۳۳﴾ وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ ﴿۳۴﴾

پس گفت او من محبت میکنم با محبت مال (اسپان) از سبب یاد پروردگار خود (از این سبب) تا آنکه پنهان شد در پرده ﴿۳۲﴾
باز گردانید بر من پس شروع کرد دست میزد بر ساقها و گردنهای (اسپان) را ﴿۳۳﴾
و بدرستیکه آزمودیم ما سلیمان علیه السلام را و انداختیم بر کرسی او یک جسدی باز رجوع کرد به اللّه تعالٰی ﴿۳۴﴾

[۳۲] در این جواب وهم میکند اگر کسی اعتراض کند که به چیزهای دنیا عشق و محبت کردن گناه است و این به شان پیغمبر مناسب نیست در این آیت جواب آنست حاصل جواب این است که این محبت از سبب ذکر اللّه تعالٰی است (الْخَيْرِ) به مال حلال گفته میشود و اینجا مراد اسپان جهاد است و مراد از ذِكْرِ جهاد فی سبیل اللّه است (حَتَّى تَوَارَتْ) یعنی اسپان در صف ها به او پیش شد و معلومات میکرد که اینها برای جهاد کردن لایق است یا نیست تا آنکه دور رفتند از دید او پنهان شدند -
[۳۳] بعد از مسابقه اسپان را دوباره طلب کرد چنانچه این عادت تربیه کننده اسپان است ساقها و گردنهای ایشانرا خودش صاف کرد از گردها و با کف دستان زدش چنانچه این عادت عامه است و این دلیل نهایت محبت جهاد است که خدمت اسباب آنها را سلیمان علیه السلام به دستهای خود میکند و همچنین در حدیث وارد است که نبی صل اللّه وعلیه وسلم ما اسپ خود را به چادر خود صاف میکرد و در حدیث دیگر امر آمده است که پیشانی و حصه عقب جسم این اسپان را پاک کنید و در حدیث عایشه رضی اللّه عنها وارد است که این اسپان سلیمان علیه السلام بال نیز داشت و این حدیث صحیح است -
[۳۴] بعد از ذکر صفات سلیمان علیه السلام ابتلاء بر آن را ذکر میکند برای نفی الوهیت از او - (فَتَنَّا) فتنه هر کس مناسب شان او میباشد فتنه انبیاء خطای اجتهادی در حکم یا سهو و نسیان آمدن است و این گناه نیست لیکن سبب اندوه برای انبیاء میگردد نه که اللّه تعالٰی از ما خفه شود از این سبب به این فتنه میگویند و در باره فتنه سلیمان علیه السلام قول صحیح این است آنکه در حدیث صحیح ذکر است حاصل آن این است که "سلیمان علیه السلام از سبب محبت جهاد خواست که اولاد خودش پیدا شود و آنها مجاهدین فی سبیل اللّه باشند پس گفت که من امشب بر همه همسران خود میگردم و اولاد که از ایشان پیدا میشوند آنها مجاهدین خواهد بودند" و انشاءاللّه گفتند از نزدش فراموش شد بعد از مدتی یک ولد یک توته (یعنی ولد ناتمام) به او آورده شد و بر کرسی او انداخته شد که صرف این ولد از یک همسر تو تولد شد و از دیگر همسران هیچ چیز تولد نشد پس به او یاد شد که انشاءاللّه گفتن فراموش من شده بود این نتیجه آن است پس از اللّه تعالٰی آمرزش خواست و به اللّه تعالٰی رجوع کرد - بنابر این مراد از جسد ولد ناتمام است - این حدیث صحیح است و از قوت انبیاء علیه السلام این بعید نیست که به صد همسران در یک شب نزدیکت کند و سخن ضروری دیگر این است که بر احادیث رسول اللّه صل اللّه وعلیه وسلم به عقل خود رفتن جائز نیست پس صرف به عقل رد کردن این حدیث یا احادیث دیگر صحیحه را ظلم است -

<< صفحه بعد صفحه قبل >>